بازگشت

بزرگ مردي كه در پيمانش با خدا استوار ماند


پس از شهادت آن جوان روشنفكر و آزاديخواه شير مرد عرصه هاي ايثار و پروا «مسلم بن عوسجه» گام به ميدان جهاد و فداكاري نهاد.

او جنگ سخت و نماياني كرد؛ هم در كشتار ناپاكان، دلاوري بسياري نشان داد و هم بر فشارها و سختي ها شكيبايي ورزيد، تا سرانجام آن گاه كه ديگر توان ايستادن را نداشت سر بر روي شنهاي تفتيده ي نينوا نهاد.

هنوز رمقي داشت كه حسين عليه السلام به همراه «حبيب بن مظاهر» [1] در كنار پيكر به


خون خفته ي او حضور يافت، و فرمود:

«رحمك الله يا مسلم!»

درود و رحمت و آمرزش هميشه ي خدا بر تو باد اي «مسلم»!

و آن گاه به تلاوت اين آيه پرداخت:

«فمنهم من قضي نخبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا.» [2] .

«از آنان برخي بار مسئوليت خويش را به منزل رساندند، و سر بر بستر شهادت نهادند و برخي نيز آماده ي انجام وظيفه ي بزرگ و تاريخي خويش اند و هيچ تغييري و تبديلي در دين ندارند».

«حبيب اسدي» آن قهرمان محاسن سفيد، به دوست شجاع و فداكارش نزديكتر شد و آهسته به گوش او زمزمه كرد كه:

«عز علي مصرعكم يا مسلم! ابشر بالجنة.»

هان دوست به خون خفته ام، مسلم! به خداي سوگند كه شهادتت بر من سخت گران است و مصيبت شكننده ات، سخت طاقت سوز؛ اما تو را به بهشت پرطراوت و زيباي خدا مژده باد. بشتاب كه من هم به زودي به تو خواهم پيوست.

«مسلم بن عوسجه» لب ها را تكان داد و چشم را گشود و با صداي بريده بريده و آهسته اي گفت: خدا به تو مژده نيكو دهد.

«بشرك الله بخير.»

«حبيب» گفت:

«فقال حبيب: لولا أنني اعلم اني في الاثر لاحببت ان توصي الي بكل ما أهمك.»

همرزم فداكارم اگر نه اين بود كه يقين دارم كه بي درنگ به تو خواهم پيوست، حق اين بود و بسيار هم دوست مي داشتم كه هر وصيت و سفارشي داشتي به من


بگويي و من آنها را با صداقت و امانت و جديت به انجام رسانم اما...

«مسلم» گفت:

«اوصيك بهذا و أشاره بيده الي الحسين عليه السلام فقاتل دونه حتي تموت.»

تنها سفارش من به تو اين است كه جان تو و جان حسين؛ تا جان در بدن داري در راه او دست از فداكاري و جهاد برمدار، همين و بس؛ اين تنها سفارش من است، خدا يار و ياورتان باد.

و «حبيب» نيز به او اطمينان داد و گفت: غم مدار، آرام و آسوده خاطر باش كه سفارش تو را از جان و دل مي پذيرم و باعث شادي دل و روشني چشم تو خواهم بود. به خدا سوگند جز اين نخواهم كرد.

و آن گاه پس از چند لحظه روح او به سوي بهشت پرواز كرد؛ رضوان خدا روزي او باد.


پاورقي

[1] «حبيب اسدي» از ياران امام علي عليه‏السلام و از فرماندهان لايق و با تدبير نظام باز و آزادمنش علوي بود؛

و به راستي پارساي شب و شير روز بشمار مي‏آمد. او در پيکارهاي ستم سوز اميرمؤمنان به همراه او بود، و در جنبش آزادي خواهانه‏ي عاشورا به همراه حسين عليه‏السلام از مخالفان آگاه استبداد و انحصار بود، و از مبارزان جدي راه آزادي و آزادگي، و 75 بهار از زندگي را پشت سر نهاده بود که در سال 61 از هجرت در کربلا به شهاتت نايل آمد.

[2] سوره‏ي 33، آيه‏ي 23.