بازگشت

من نماز نيايش را سخت دوست مي دارم


هنگامي كه پيشواي آزادي حرص و آز سپاه خشونت كيش اموي را در راه آتش افروزي و جنگ طلبي نظاره كرد، و آن گاه كه بي توجهي آنان را به پندآموزي و اندرزپذيري و خير خواهي نگريست، رو به برادر قهرمانش عباس نمود و فرمود:

«ان استطعت ان تصرفهم عنا في هذا اليوم فافعل، لعلنا نصلي لربنا في هذه الليلة، فانه يعلم اني احب الصلاة له و تلاوة كتابه.»

اگر مي تواني اين بيدادگران را امروز از آتش افروزي و شتاب در جنگ بازداري،چنين كن، شايد فرصت يابيم كه امشب را با پروردگار خويش به راز و نياز و نماز و نيايش بگذرانيم؛ چرا كه خدا مي داند كه من نماز و نيايش با او و تلاوت كتاب پرشكوه اش را سخت دوست مي دارم.

پس از سخنان حسين عليه السلام سردار آزادي به عنوان سفير او به سوي دشمن شتافت و از آنان خواست تا در آتش افروزي و جنگ طلبي شتاب نورزند، و بدين وسيله از آنان مهلت خواست.

«عمر بن سعد» در برابر پيشنهاد «عباس» لب فرو بست و پاسخ نداد.

يكي از سركردگان سپاه بيداد به نام «عمرو زبيدي» رو به «عمر بن سعد» نمود و


گفت: به خداي سوگند اگر اينان از مردم ترك و ديلم بودند، و چنين پيشنهادي داشتند، بر ما لازم بود كه پاسخ مثبت دهيم، و اينك اينان خاندان محمد صلي الله عليه و آله و سلم هستند و اين پيشنهاد ساده و انساني را دارند، آيا نبايد بپذيريم؟

پس از سخن او بود كه پيشنهاد منطق و مسالمت براي يك شب پذيرفته شد.