بازگشت

هان اي روزگار


پس از برافراشته شدن خيمه ها، حسين عليه السلام در حاليكه در گوشه اي نشسته بود و شمشير ستم سوز خود را براي دفاع از حق اصلاح مي كرد و آماده مي ساخت، به زمزمه اين سروده پرداخت كه: يا دهر اف لك من خليل

كم لك بالاشراثق و الاصيل

من طالب و صاحب قتيل

و الدهر لا يقنع بالبديل

و كل حي سالك سبيل

ما أقرب الوعد الي الرحيل

وان ما الامر الي الجليل

هان اي روزگار! اف بر تو باد، اف!

هان اي دنيا! اف بر دوستي تو! راستي تو چقدر بي وفايي! كه بامدادان و عصرگاهان چه بسيار از دوستان و خواهندگانت را به قربانگاه مي فرستي و به كشتن مي دهي و به نظير و همانند و عوض بسنده نمي ورزي؛ و به اندك قناعت نمي كني و با كم نمي سازي!

و هر جاندار و زنده اي، ناگزير پوينده ي اين راه است، و سرانجام با پديده ي مرگ


ديدار خواهد كرد و راهي كه من مي روم، هر زنده اي خواهد رفت. و راستي چقدر هنگامه ي تحقق آن وعده نزديك است؛ و كارها تنها به دست خداي بزرگ و تواناست و زندگي و مرگ به خواست اوست.