بازگشت

واكنش ياران حسين


پس اين سخنان روشنگرانه حسين عليه السلام شماري از ياران آن حضرت به پا خواستند و به ترتيب چنين گفتند:

1- زهير به پا خاست و روي سخن را به آن حضرت نمود و گفت:هان اي فرزند گرانمايه ي پيامبر! ما سخن روشنگرانه و انسان پرورت را شنيدم، خداوند به وسيله ي وجود مبارك شما ما را به راه نيك بختي و سرفرازي راه نمايد و شما را در آن استواري هماره بخشد.

شما يقين داشته باشيد كه اگر دنيا و زندگي دنيا پاينده بود و مرگي وجود نداشت، و ما مي دانستيم كه هماره در دنيا خواهيم زيست، باز هم همراهي و همفكري با شما را برمي گزيديم و به دعوت آزادي خواهانه ات پاسخ مثبت مي داديم.

«لقد سمعنا مقالتك و لو كانت الدنيا باقية و كنان فيها مخلدين لآثرنا النهوض معك علي الاءقامة فيها»

2- از پي او «هلال» [1] آن شخصيت برجسته و آن قرآن پژوه و محدث آزادي خواه به پا خاست، و روي سخن را به حسين عليه السلام نمود و چنين گفت: به خداي سوگند كه ما بر اين نيت و بينشي كه هستيم ديدار خدا و شهادت در راه او را ناخوشايند نمي نگريم. ما در كنار شما خواهيم بود، و با دوستداران شما، دوستي مي ورزيم و از دشمنان تاريك انديش و خشونت كيش شما بيزاري خواهيم جست و در برابرشان خواهيم ايستاد.

«و الله ما كرهنا لقاء ربنا، و انا علي نياتنا و بصائرنا، نوالي من والاك و نعادي من


عاداك.»

3- سپس «برير» آن انسان خداجو به پا خاست، گفت:

«و الله يا بن رسول الله لقد من الله بك علينا ان نقاتل بين يديك فتقطع فيك اعضاؤنا، ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة.»

هان اي فرزند ارجمند پيامبر! به خداي سوگند كه ذات بي همتاي او به سبب وجود گرانمايه ات بر ما منت نهاد، و به ما نيك بختي و توفيق ارزاني داشت تا در كنار تو با استبداگران مبارزه كنيم، و در راه آرمان بلند و بشر دوستانه ات اعضا و اندام هاي پيكرمان تكه تكه گردد، و آن گاه به شفاعت نياي گرانقدرت پيامبر در روز رستاخيز مفتخر گرديم.


پاورقي

[1] او از قرآن پژوهان و حديث شناسان بود، و از چهره‏هاي برجسته و شجاع در ميدان ياران اميرمؤمنان عليه‏السلام او در فراز و نشيب زندگي به همراه علي عليه‏السلام بود و در جنگ‏هاي جمل و نهروان و صفين حضور داشت، و پس از آن حضرت نيز به راه و رسم ظلم ستيز و عادلانه‏ي فرزندان او پيوست، و در کربلا به شهادت رسيد. تاريخ طبري، ج 6، ص 253؛ ابصار العين ص 86.