بازگشت

نامه ي شوم عبيد به حر


كاروان حسين عليه السلام بر آن شد تا بازگردد، حر و همراهانش از بازگشت آن حضرت و ياران و خاندانش جلوگيري نمودند، و فرمانده لشگر گفت: اينك راهي را برگزين كه نه به كوفه برسد و نه به مدينه، تا من بتوانم نزد «عبيد» پاسخي داشته باشم و بگويم او راهي جز آن راهي كه من رفتم، گام سپرده بود.

كاروان حسين عليه السلام سمت چپ را برگزيد و گام سپرد، تا به منزلگاه ديگري رسيد. در اين هنگام بود كه نامه اي از «عبيد» به فرمانده سپاه رسيد. او ناهم را گشود و دريافت كه پس از سرزنش در مورد نرمش و ادب او با حسين عليه السلام دستور داده شده است كه بر آن حضرت سخت گيرد، و با او و همرانش با تندي و خشونت رفتار كند. اين جا بود كه حر و همراهانش برنامه ي خود را تغيير دادند، و راه را بر كاروان حسين عليه السلام بستند.

آن حضرت رو به فرمانده آن لشكر نمود و گفت: مگر شما خود پيشنهاد نكرديد كه ما از اين راه حركت كنيم، پس اين راه بندان و جلوگيري چرا؟

او گفت: اينك با دريافت نامه ي امير كوفه - كه در آن دستور سخت گيري و خشونت داده است، و جاسوسي بر من گماشته است تا روند كارها و رفتار من با شما را به او خبر دهد و از من بازخواست كند - ديگر برنامه، برنامه ي ديگري است.