بازگشت

زهير در بوته ي آزمون


گروهي از مردان قبيله ي «فزاره» و «بجيله» در اين مورد آورده اند كه: ما به همراه «زهير» [1] بوديم و همزمان با حركت كاروان حسين عليه السلام به سوي عراق، ما نيز از


حجاز به عراق مي رفتيم، اما هماره بر آن بوديم كه با فرزنمد گرانمايه ي پيامبر روبرو نگرديم و در منزلگاهي به استراحت بار گذاريم كه كاروان او بار برداشته باشد.

روزي در منزلگاهي فرود آمديم كه بر آن ناگزير بوديم و كاروان حسين عليه السلام نيز در آنجا بار نهاده بود.

ما بر سر سفره ي غذا بوديم كه يكباره فرستاده و سفيري از سوي حسين عليه السلام نزد ما آمد و پس از درود و سلام، با ادبي تحسين برانگيز گفت:هان اي زهير! حسين عليه السلام، فزند گرانمايه ي پيامبر مرا به سوي تو فرستاده است تا به ديدار او بشتابي.

«ان أبا عبداله بعثني اليك لتأتيه.»

منظره ي عجيبي بود؛ به گونه اي كه هر كس هر آنچه را در دست داشت، ناخواسته آن را بر زمين افكند!

[آري، گويي همگي در جاي خود خشك شدند،

لقمه ها از دهان ها افتاد!

غذا فراموش شد!

سفره از ياد رفت و همه چيز از خاطره ها زدوده شد!

سكوت سنگيني بر آنجا سايه افكنده بود و «زهير» نيز خاموش و حيرت زده از سويي فرستاده ي حسين عليه السلام را مي نگريست - كه او را به ديدار يار فرا مي خواند - و از دگر سو به همراهان و همسر روشنفكر و با ايمان خويش مي نگرد كه چه واكنشي در برابر آن رويداد شگفت و آن فراخوان عجيب از خود نشان مي دهند.]

در اين شرايط بود كه همسر شجاع و آگاه و پروا پيشه اش، «ديلم»، سكوت را شكست و روزنه ي اميدي گشود و همه را از تحير و بي تصميمي و سرگرداني نجات داد. او به «زهير» رو آورد كه:

«سبحان الله! يبعث اليك ابن رسول الله، ثم لا تأتيه؟»

هان اي زهير! چه جاي ترديد و دودلي و حيرت است؟


خداي يكتا، پاك و منزه است و راه و رسم پيامبر و فرزندش روشن و افتخار آفرين؛ آيا پسر پيامبر، شما را به وسيله ي فرستاده اش به ديدار دعوت مي كند، اما شما بر آن هستي كه به دعوت او پاسخ مثبت ندهي و به سوي او نروي؟!

نه! كاش اين سعادت را داشتي كه به سوي او مي رفتي و سخن جانبخش حسين عليه السلام را مي شنيدي!


پاورقي

[1] زهير فرزند «قين» از چهره‏هاي نامدار شيعه در کوفه بود، و مورد اعتماد جامعه و مردم خويش، او با کارواني

براي انجام مراسم حج به مکه رفته بود و از آن جا باز ميگشت که در راه به خاطر اندک سوء تفاهم از کاروان حسين عليه‏السلام کناره مي‏گرفت، اما به لطف حق به افتخار دعوت و ديدار آن حضرت نائل آمد، و کار به شيدايي و همراهي حسين عليه‏السلام تا شهادت در رکاب پيشواي آزادي کشيد.