شيوه ي ظالمان
آن گرانمايه ي عصره و نسل ها به راه خويش ادامه داد تا به منزلگاه دوم كه «ذات عرق» نام داشت رسيد.
در آن جا با «بشر بن غالب» كه از عراق مي رسيد ديدار كرد، و از روند جاري و مردم آن سرزمين پرسيد.
آن مرد در پاسخ پرسش حسين عليه السلام پاسخ دقيق و هوشمندانه اي داد و گفت: هان اي پسر پيامبر! آن جا را در حالي پشت سر نهادم كه دل ها و قلب هاي مردم دوستدار و خواهان شما، و راه و رسم عادلانه و انساني شماست، اما شمشيرها با استبداد اموي است. [1] .
«خلقت القول معك و السيوف مع بني امية.»
آن حضرت فرمود: برادر اسدي سخني درست و سنجيده گفت؛ خداي فرزانه هر آن چه را بخواهد انجام مي دهد، و به آن چه اراده كند حكم مي راند.
صدق أخو بني اسد، ان الله يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد.»
پاورقي
[1] آري، اگر در آن جامعه بسته و پراختناق، آزادي انديشه و عقيده، آزادي بيان و قلم، آزادي مطالعه و
شناخت، آزادي سنجش و مقايسه ميان دعوتها و نداها و ادعاها و چهرهها و مکتبها و سليقهها و جريانها و آن گاه آزادي گزينش و شفافيت بود و به مردم اجازه ميدادند تا - به بيان قرآن - ديدگاهها و سخنان گوناگون را روشن و شفاف بشنوند و بهترن آنها را برگزينند، بي گمان دلها و جانها و انديشهها و دستها با حسين عليهالسلام و آرمان بلند و انساني او بود، اما دست بيداد و سياهکار اختناق و خودسري و استبداد و خشونت، چنان جو ناامني و وحشت و تروري پديد آورده بود که دلها با حسين عليهالسلام و راه و رسم عدالتخواهانه و آزادمنشانه و بشر دوستانه و برنامهي اصلاحي و نجات بخش او بود، اما جسارتها و شجاعتها و شهامتها درمزرعهي وجود استبداد زدگان خشکيده و آتش گرفته و به خاکستر تبديل شده بود؛ به همين جهت شمشيرهاي همانان را بر ضد محبوب و مطلوب و اميد و نجات بخششان برهنه ساخته بودند!
و اين گونه بود آن بندهي هوشمند و روشن انديش خدا ميگفت: دلهاي مردم با توست، اما دريغ و درد که شمشيرهايشان بر ضد تو و به همراه رژيم تاريک انديش و خشونت پيشه و قانون گريز اسلام پناهان دروغين و عوامفريب و عوامباز اموي است! و اين جنايت هولناکي است که همهي استبدادگران قرون و اعصار بدان دست يازيدهاند؛ چرا که آنان بدان دليل که لياقت و شايستگي حاکميت بر دلها و انديشهها را ندارند، بر جسم انسانها ميتازند و زبان آنان را ميبندند و با بي رحميو خشونت و زور عريان و نيمه عريان، جسمها را ميربايند و به بند ميکشند و به راهي جز راه جانها و انديشهها ناگزير ميسازند!.