چرا او به همراه پيشواي آزادي نرفت
در اين مورد محدث آگاه و ژرف نگر مرحوم «كليني» در كتاب «رسائل» با سند خويش از «حمزة بن حمران» آورده است كه: روزي در حضور حضرت صادق عليه السلام بوديم كه سخن از جنبش آزادي خواهانه و استبداد ستيز حسين عليه السلام و همراه نشدن «محمد حنفيه» با آن حضرت به ميان آمد، كه ششمين امام نور رو به من نمود و فرمود: هنگامي كه عزم حسين عليه السلام براي حركت به سوي عراق جزم شد، دستور داد
تا كاغذي برايش آوردند و چنين نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم،
من الحسين بن علي الي بني هاشم، اما بعد، فانه من لحق بي منكم استشهد و من تخلف عني لم يبلغ الفتح، و السلام.»
از حسين بن علي، به سوي «بني هاشم». اما بعد، به هوش باشيد كه هر يك از شما در اين راه به من بپيوندد و در اين برنامه ي اصلاح طلبانه به همراه من باشد، به شرف شهادت مفتخر خواهد گرديد، و هر كدام نيز از همراهي و همگامي با من خودداري ورزد، هرگز به پيروزي و سرفرازي دست نخواهد يافت.
[و بدين سان هم براي كساني كه آماده همراهي بودند، در مورد فرجام كار روشنگري فرمود تا آگاهانه و پراخلاص تصميم گيرند، و هم به آنان كه مي پنداشتند با نيامدن خواهند توانست به موفقيتي برسند.] [1] .
پاورقي
[1] آن حضرت سند تاريخي و روشنگري نيز به عنوان وصيت نامه مرقوم فرمود و آن را به برادرش محمد حنفيه سپرد تا براي عصرها و نسلها روشنگر راه باشد، که اين گونه است:بسم الله الرحمن الرحيم
هذاه ما أوصي به الحسين بن علي بن أبي طالب الي اخيه محمد المعروف بابن الحنفية:
ان الحسين يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له، و ان محمدا عبده و رسوله، جاء بالحق من عند الحق، و ان الجنة حق، و النار حق، و ان الساعة اتية لا ريب فيها، و ان الله يبعث من في القبور.
واني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي، صلي الله عليه و آله - اريد ان بالمعروف و انهي عن المنکر، و أسير بسيرة جدي و ابي علي بن أبي طالب - عليها السلام -.
فمن قبلني بقبول الحق اولي بالحق، و من رد علي هذا، اصبر حتي يقضي الله بيني و بين القوم بالحق و هو خيرالحاکمين.
و هذه وصيتي يا اخي اليک، و ما توفيقي الا بالله عليه توکلت و اليه انيب.
اين وصيت نامهاي است که حسين بن علي به برادرش محمد مشهور به «ابن حنفيه» ميسپارد.
حسين با همهي وجود گواهي ميدهد که هيچ خدايي جز خداي يگانه نيست، و او يکتا و بي همتا است؛ و گواهي
ميدهد که محمد صلي الله عليه و آله و سلم بندهي برگزيدهي خدا و فرستادهي اوست که دين حق از جانب او آورده است؛ و گواهي ميدهد که بهشت پرطراوت و زيباي خدا حق است، و دوزخ و عذاب سهمگين آن حقيت دارد، و روز رستاخيز سرانجام فرا خواهد رسيد، و در آمدن آن ترديدي نيست، و خداوند کساني را که در قبرها خفتهاند، بر ميانگيزاند.
واقعيت اين است که من نه به انگيزهي تکبر و خود بزرگبيني از مدينه بيرون ميروم، و نه طغيانگري و آشوب طلبي؛ نه براي فساد و افشاندن بذر تباهي حرکت ميکنم، و نه به منظور ظلم و بيداد؛ بلکه تنها انگيزهي هجرت و حرکت من سامان دادن يک حرکت فکري و فرهنگي و يک جنبش اصلاحي و انساني براي اصلاح امور جامعه و امت نياي گرانقدرم پيامبر است. من ميخواهم رژيم بيداد پيشه را امر به معروف و نهي از منکر کنم، و همگان را به سبک و سيرهي مترقي و سرشار از عدل و داد نياي گرانقدرم صلي الله عليه و آله وسلم و پدرم علي عليهالسلام فراخوانم و رفتار نمايم.
پس هر کس با پذيرش حق و عدالت دعوت مرا بپذيرد خداوند به حق شناسي و پاداش دهي سزاوارتر است، و هر کس نپذيرد شکيبايي پيشسه ميسازم تا خداوند ميان من و اين گروه بيدادگر و اصلاح ستيز به حق داوري کند، و او بهترين حاکمان و داوران است.
هان اي برادر! اين سفارش وصيت من به توست و موفقيت و سربلندي براي من تنها درپرتو مهر و رحمت خداست. من هماره به او توکل و اعتماد ميکنم و به سوي او باز خواهم گشت.