دل هاي مردم با شماست اما....
به گونه اي كه آورده اند پيشواي آزادي روز سه شنبه، بابر با سومين روز ذي حجه، به سال شصتم از هجرت، و پيش از دريافت خبر شهادت جانسوز سفير آزادي و ميزبان دلير و فرزانه اش [به دعوت همگاني مردم و گزارش شور و شوق ملي و مردمي از سوي مسلم] مكه را به سوي عراق پشت سر نهاد؛ چرا كه به گونه اي كه اسناد تاريخي و روايي نشان مي دهد، روز حركت آن حضرت از مكه به سوي عراق درست همان روزي بوده است كه مسلم در كوفه به شهادت رسيد. [1] .
«طبري امامي» [2] در كتاب خويش «دلائل الامامة» [3] از «واقدي» و «زراره» آورده است كه: ما سه روز پيش از حركت حسين عليه السلام از مكه به حضورش شرفياب شديم، و در ارزيابي شرايط اجتماعي و سياسي و فرهنگي كوفه، به آن حضرت گزارش
كرديم كه مردم آن سامان به دلايلي، از جمله حاكميت خشونت و استبداد عنان گسيخته و بي حد و مرز و دير پا دستخوش ترس و سستي گرديده و جسارت و توان تصميم گيري در مورد سرنوشت اجتماعي خود را ندارند. آنان دل ها و قلب هايشان با حسين و راه و رسم مترقي و عدالتخواهانه و اصلاح طلبانه اوست، اما به گونه اي در بند فريب و ناداني و بيداد و ترس و تزلزل هستند كه شمشيرهايشان را به سود استبداد و به زيان حق و عدالت به حركت خواهند آورد؛ و بدين بيان از حركت آن حضرت به سوي كوفه خيرخواهانه هشدار داديم.
اما پيشواي آزادي با دست مبارك به سوي آسمان اشاره رفت، و بي درنگ با اشاره آن دست معجزه آسا دروازه هاي آسمان گشوده شد، و فرشتگان بي شماري كه تنها خدا از شمار آنان آگاه است، فرود آمدند؛ آن گاه رو به ما كرد و فرمود:
اگر نزديكي پديده ها و سرآمدهاي مقرر و اندازه گيري شده و فرود پاداش بر اساس تقدير نبود، با اين لشكريان آسماني با بيدادگران خشونت كيش به پيكار بر مي خاستم، اما من نيك مي دانم كه شهادتگاه من و يارانم كجاست، و ميدانم كه جز فرزند ارجمندم علي، همه ي ما به شهادت خواهيم رسيد.
پاورقي
[1] برخي روز حرکت حسين عليهالسلام را، روز چهارشنبه برابر با هشتم ذي حجه نوشتهاند.
[2] اين مرد بزرگ ابو جعفر، محمد بن جرير، فرزند رستم طبري آملي مازندراني است و پس از «طبري» مشهور که همزمان با شيخ طوسي ميزيست، زندگي کرده، و کتاب «دلائل الامامة» را نوشته است.
به گونهاي که صاحبنظران آوردهاند: مرحوم «سيد بن طاووس» نخستين کسي است ک از کتاب او روايت مي کند؛ چرا که سيد کتابخانهاي داشت که 1500 جلد از کتابها و منابع مهم را در آنجا گرد آورد بود، که يکي از آنها «دلائل الامة» بوده، که به طور کامل در دست سيد بود ه است، و اکنون بخشهايي از آن موجود است الذريعة، ج 8، ص 244.
[3] «طبري» اين روايت را از «سفيان بن وکيع» او از پدرش، و او نيز از «اعمش» و او هم از «ابو محمد واقدي» و «زرارة بن خلج» آوره است.