بازگشت

سفير آزادي در سراي «هاني»


سفير آزادي و آزادگي جناب «مسلم» پس از دريافت گزارش آمدن «عبيد» به كوفه و سخنان پرفريب و تهديد او، از بيم جان به خاطر لو رفتن محل اقامت اش، از سراي «مختار» [1] بيرون آمد، و به سراي «هاني» شتافت و آن بزرگ مرد شهامت و


ايثار به او پناه داد و مقدمش را گرامي داشت، و از آن پس خانه ي و به مركز رفت و آمد دوستداران خاندان پيامبر تبديل شد.

از سوي ديگر «عبيد» براي آگاهي از قرارگاه و روشنگري فرهنگي واجتماعي مسلم، جاسوس ها و آدم فروشاني را براي يافتن او در همه جا گماشت و زماني كه دريافت او در سراي «هاني»، يكي از چهره هاي نامدار شهر است، سه تن از دنياداران بي هويت، به نام هاي «محمد بن اشعث»، «حسان بن اسماء» و «عمرو بن حجاج» را فراخواند، و از آنان پرسيد: چرا «هاني» به ديدار ما نمي آيد؟

آنان پاسخ دادند: ما از اين موضوع بي خبريم، گويي بيمار است و از بيماري


شكايت مي كند.

«عبيد» گفت: ما نيز بيماري او را شنيده ايم، اما آگاهي يافته ايم كه او سلامت خود را بازيافته، و بر در خانه اش مي نشيند و مشكلي ندارد، و اگر بدانيم كه او به راستي در بستر بيماري است، به عيادت از مي رويم، بنابراين شما به ديدار او برويد، و ضمن گفت و گو با او، از وي بخواهيد كه در اداي حقوق حكومت كوتاهي نورزد؛ چرا كه من دوست نمي دارم كه موقعيت چهره اي چون او - كه از شريف ترين هاي امت عرب است - ندز من تباه گردد.


پاورقي

[1] «مختار» در طائف به دنيا آمد، و با پدرش به مدينه رفت، و از همانجا دوستي و ارادتش به خاندان پيامبر آغاز شد، زمان اميرمؤمنان از ياران نامدار آن حضرت در عراق بود و پس از شهادت آن بزرگوار به بصره رفت و در آنجا به خاطر ناسازگاري با شرايط حاکم به دستور عبيد - که آن زمان فرماندار معاويه در آن شهر بود - زنداني شد، اما با تلاش عبدالله بن عمر - که شوهر خواهرش بود -نجات يافت و به طائف تبعيد شد.

او مردي هوشمند و شجاع و نامدار بود، و از مخالفان مذهب سالاري مخوف اموي، و از دوستان خاندان علي عليه‏السلام و با اين وصف از چهره‏هاي پرماجراي تاريخ است، به همين دليل هم ديدگاه‏ها در مورد او يکسان نيست.

الف - برخي او را مي‏ستايند، و کارهايش را درست و خداپسندانه مي‏دانند، و بر آنند که انگيره‏اش انساني و هدفش عادلانه بود؛ به ويژه که قاتلان حسين عليه‏السلام و يارانش را به کيفر شقاوتشان رسانيد، و اين نشانه‏اي از درست‏انديشي و درست کرداري اوست. در برخي روايات نيز از او و کارهايش به نيکي ياد شده و در حق او دعا شده است.

براي نمونه هنگامي‏که سر «عبيد» و «عمرسعد» را به سوي چهارمين امام نور فرستاد، آن حضرت با ديدن آن سرهاي پليد، سپاس خدا گفت و فرمود: خدا به مختار پاداش خير دهد. رجال کشي ج 341، 1.

و حضرت باقر عليه‏السلام به پسر «مختار» که «حکم» نام داشت، فرمود: خداي پدرت را رحمت کند که خونهاي به ناحق ريخته شده‏ي ما را طلب کرد و قاتلان عزيزان ما را کشت. همان مدرک.

و از ششمين امام نور آورداند که بانوان هاشمي‏پس از شهادت حسين عليه‏السلام خود را نياراستند و خضاب نکردند تا آن گاه که مختار سر عبيد و عمرسعد و برخي ديگر از پليدان اموي مرام را به مدينه فرستاد. همان مدرک.

ب - در برابر آنان گروهي بر اين باورند که مختار عنصري جاه طلب و شيفته‏ي قدرت بود و در راه به دست آوردن آن از هر وسيله‏اي بهره مي‏گرفت و بسان دنياطلبان، هدف برايش وسيله را توجيه مي‏کرد. و به همين دليل است که به دروغ ادعاي نمايندگي محمد بن حنفيه را نمود. از پي آن، او را مهدي خواند، و خود را نماينده‏ي مهدي؛ و بدعتي پديد آورد.

پيکار او با دشمنان خاندان رسالت نيز بيشتر براي جلب افکار دوستداران آنان و تحکيم قدرت بود، نه براي خدا و اجراي عدالت؛ به ويژه که او پس از مراحل نخستين پيروزي بتدريج به فريبکاري و خودکامگي کشيد شد. و اين ديدگاه نيز از رواياتي ديگر دريافت مي‏گردد.

براي نمونه: از ششمين امام نور آورده‏اند که فرمود: هنگامي‏که خدا بخواهد از بيدادگران انتقام بکشد، گاه ظالمي‏را بر آنان مسلط مي‏سازد؛ همان گونه که «بخت النصر» را بر کشندگان يحي و زکريا مسلط ساخت. رجالي کشي، ج 341،1؛ قصص الانبياء، راوندي، ص 328.

ج - ديدگاه ديگر در مورد مختار اين است که: او به «عبدالله بن زبير» گفت: من مردمي‏را مي‏شناسم که اگر مردي آگاه و پر شهامت بر اساس نقشه و برنامه‏ي درست و حساب شده به سوي آنان رود، لشکري گران از آنان برايت گرد مي‏آورد، و آن گاه مي‏تواني به وسيله‏ي آن، استبداد اموي را در هم کوبي و قدرت را به دست گيري.

عبدالله پرسيد آن مردم کيانند و کجا هستند؟

پاسخ داد: دوستداران اميرمؤمنان علي عليه السلام در کوفه‏ي امروز.

عبدالله گفت: و تو همان مرد شجاع و آگاه و با برنامه‏اي هستي که بايد بروي و اين کار را به سامان آوري! برود که امکانات از من و کار از تو!

او آمد و با سر دادن شعار خونخواهي سالار شهيدان و گريه بر ياران فداکار او انبوهي را گرد آورد و آن گاه از «عبدالله بن زبير» بريد و اعلام استقلال کرد.

د - گروهي نيز بر آنند که مختار هم اشتباهات بسياري دارد و هم کارهاي شايسته‏ي فراواني، اميد که خدا گناهانش را به خاطر کارهاي شايسته‏اش ببخشد.مگر نه اينکه قرآن مي‏فرمايد:

«ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سيئاتکم و...» سوره‏ي 4، آيه‏ي 31.

اگر از گناهان بزرگي که هشدار شده‏ايد دوري گزينيد، گناهان کوچک شما را از پرونده‏ي عمل شما مي‏زداييم و شما را در جايگاه ارجمندي در خواهيم آورد.

به هر حال او در سال 66 از هجرت در کوفه بر ضد استبداد خون آشام اموي قيام کرد، و با در هم شکستن نيروهاي طرفدار رژيم اموي در عراق، قدرت را به دست گرفت و مردم به جان آمده بر اساس اين چهار اصل، دست بيعت و همراهي به او دادند:

1- اداره‏ي جامه بر اساس مقررات قرآن.

2- سرمشق ساختن سبک و منش پيامبر در اداره‏ي جامعه.

3- دفاع از حقوق محرومان.

4- خونخواهي از خون حسين عليه‏السلام و کيفر کشندگان او.

او پس از پيروزي هر آنچه از کشندگان حسين عليه‏السلام را يافت، نابود ساخت و سرانجام در سال 67 از هجرت در جنگ با سپاه مصعب بن زبير کشته شد و آرامگاهش اينک در کوفه در راهرو حرم جناب مسلم است.