بازگشت

سفير آزادگي و پروا


حسين عليه السلام پس از نماز و نيايش جناب «مسلم عليه السلام» [1] را خواست و روند جامعه و رويدادها را با او در ميان نهاد. آن گاه پاسخ نامه ها و پيام هاي بي شمار مردم كوفه را نوشت، و پذيريش دعوت آنان را به آگاهي شان رساند.

فرازي از مفهوم آن نامه ي مبارك اين گونه بود:

اينك فرزند ارجمند عمويم (مسلم بن عقيل) را به سوي شما مي فرستم، تا از


نزديك شرايط جامعه و شهر شما را ارزيابي كند، و مرا از ديدگاه و تصميم بجا و نيكوي شما آگاه سازد.


پاورقي

[1] «مسلم» فرزند بزرگ «عقيل» بود، وبرادرزاده اميرمؤمنان عليه‏السلام.

او از چهره‏هاي دانشمد و پرواپيشه و خود ساخته‏ي روزگار خويش است. به خردمندي و شهامت آراسته بود، و از ويژگي درايت و وقار و پايمردي بهره‏اي فراوان داشت.

او از چهره‏هاي ستم ناپذير و مورد اعتماد حسين عليه‏السلام بود، و درنظر آن حضرت مقام والايي داشت، و به همين دليل هم به عنوان سفير آن حضرت به سوي کوفه فرستاده شد تا روند جاري را ارزيابي نموده، و پس از سامان دهي کارها، شرايط را به پيشواي آزادي گزارش کند.

او در حدود پانزدهم رمضان به سال شصتم از هجرت، با نامه‏اي از حسين عليه‏السلام از مکه به سوي کوفه حرکت نمود، و روز ششم شوال وارد آن شهر گرديد، و پس از انجام وظائف انساني خويش به دليل رويدادهاي ناخواسته و ناگهاني، که از آفت‏هاي جامعه‏هاي بسته و در بند استبداد و انحصار و خشونت است، از سوي استبداد خون آشام اموي مورد تعصب قرار گرفت و پس از روشنگري و پايمردي بسيار در مبارزه با استبداد اصلاح ناپذير سرانجام با يک پرونده‏سازي رسوا در بيدادگاه فرمايشي «عبيد» به مرگ محکوم گرديد و گردن زده شد. و بارگاه پر معنويت او اينک در کوفه، زيارتگاه عاشقان است.

جناب مسلم در نظر حسين عليه‏السلام مقام والايي داشت؛ به گونه‏اي که آن حضرت به هنگام دريافت خبر شهادت جانسوز او سخت گريه کرد، و در ستايش او فرمود: درود خدا بر مسلم که بار گران مسئوليت تاريخي خويش را به شايستگي به دوش کشيد و به سر منزل مقصود رساند، و به بهشت پر طراوت خدا شتافت.

مسلم با «رقيه» دخت فرزانه‏ي اميرمؤمنان پيوند زندگي مشترک بسته بود، که ثمره‏ي اين پيوند مبارک پنج پسر و يک دختر بود که سه نفر از آنان در کربلا به شهادت رسيدند، و دو کودک او نيز در کوفه به دست دژخيمان استبداد به زندان رفتند و به دست «حارث» کشته شدند، و دختر خردسالش «عاتکه» نيز به هنگام يورش سپاه استبداد به خيمه‏هاي خاندان پيامبر زير دست و پا به شهادت رسيد.