بازگشت

ديدارها و ديدگاه ها


آن حضرت در مدت اقامت خويش در مكه ديدارهاي بسياري با مردم به جان آمده و با چهره ها و شخصيت هاي مبارز و مخالف استبداد داشت.

روزي عبدالله بن عباس [1] و عبدالله بن زبير [2] به ديدار حسين عليه السلام آمدند، و از او


خواستند كه از هجرت به سوي كوفه و سرزمين عراق خودداري ورزد و در كنار خانه ي خدا بماند؛ [چرا كه جسته و گريخته شنيده بودند كه مردم عراق از آن حضرت دعوت نموده و دادخواهي كرده اند، و او نيز بر اين انديشه است كه براي ارشاد و نجات مردم از اسارت و گرفتاري به آن جا سفر كند.]

حسين عليه السلام در برابر پيشنهاد آنان فرمود:

«ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قد أمرني بأمر و انا ماض فيه.» پيامبر خدا اين دستور را به من داده است و من آن را انجام خواهم داد.

و عبدالله بن عباس در حالي كه از روي خيرخواهي و دلسوزي و احساس خطر به جان آن حضرت، فرياد واحسيناه! سر داده بود، از نزد آن بزرگوار بيرون آمد.


پاورقي

[1] او فرزند عباس عموي پيامبر و نواده‏ي عبدالمطلب است. از ياران گرانقدر پيامبر مي‏باشد که به خاطر کسب دانش و آراستگي به بينش به «حبر امت» شهرت يافت.

او در مکه ولادت يافت و در آغازين سال‏هاي ظهور اسلام، همراهي پيامبر را برگزيد. در پيکار جمل و صفين همراه امير آزادي علي عليه‏السلام بود و سرانجام در طائف سکونت گزيد و درسال 68 از هجري همان جا جهان را بدرود گفت. الاعلام، ج 4، ص 95؛ حلية الاولياء، ج 1، ص 316.

[2] او، فرزند «زبير» و از قريش بود، که پس از مرگ يزيد در سال 64 از هجرت و تزلزل استبداد اموي، به خلافت رسيد، و بر مصر، حجاز، يمن، عراق، خراسان و بخش‏هايي از قلمرو شام حکم راند، و مرکز قدرت را به مدينه برد؛ اما پس از پيکارهايي سخت با مروانيان، سرانجام پس از 9 سال حکومت در زمان «عبدالملک بن مروان» به دست سپاه خشن و بيرحم او به سرکردگي حجاج کشته شد. تاريخ ابن اثير، ج 4، ص 135؛ الأعلام، ج 4، ص 87.