كج فهمي، درباره ي روح پيام و هدف عاشورا
چنين به نظر مي رسد كه پاره اي از كج انديشان كه از حقيقت استبداد ستيزي و عدالت خواهي عاشورا بي خبرند، فدكاري و شهادت دليرانه ي حسين عليه السلام را سعادت و نيك بختي ناب و خالص و پرستش خالصانه ي خدا نمي پندارند، و فكر مي كنند كه خداي فرزانه جهاد و ستم ستيزي و عدالت خواهي و شهادت در آن راه را عبادت نشمرده و نمي توان با به خطر افكندن جان، خداي فرزانه را عبادت نمود! آيا صاحب چنين انديشه ي كوتاهي سخن كتاب راستگوي خدا - قرآن - را نشنيده است كه گروهي از مردم فرمان يافتند كه تا با كشته شدن، خدا را پرستش كنند؟ قران در اين مورد مي فرمايد:
«... فتوبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم» [1] .
اينك روي توبه به بارگاه آفريننده ي خود بياوريد، و خطاكاران خودتان را به قتل برسانيد، كه اين كار نزد آفريدگارتان براي شما بهتر است...
شايد صاحب چنين پنداري اين آيه ي شريفه را - كه مي فرمايد:
«ولا تقلوا بايديكم الي التهكلة» [2] و خود را با دست خويشتن به هلاكت ميفكنيد.... - چنين تفسير مي كند كه: خود را به كتشن ندهيد؛ در صورتي كه كشته شدن در راه حق و عدالت و در پيكار با ستم و تجاوز، نه تنها خودكشي و هلاكت نيست، كه از پرفرازترين جلوه ها و مراحل سعادت و نيك بختي، و حيات واقعي و معنوي است.
نويسنده ي كتاب «مقتل» از سالار ما حضرت صادق عليه السلام در تفسير اين آيه، روايتي آورده است كه در خور بسي خردورزي و انديشه است. در آن روايت از «اسلم» آورده اند كه: ما در پيكار نهاوند يا پيكار ديگري - به همراه ياران، در برابر سپاه دشمن صف زديم. آنان نيروهاي خود را در دو صف سازمان دادند، و شمار آنان به اندازه اي بود كه من تا آن روز در هيچ پيكاري صف هايي به عرض و طول صف هاي آنان نديده بودم. افزون بر اين نابرابري در شمار جنگاوران، سپاه روم پشت بر ديوار قلعه ي شهر خود داشت و استوار مي نمود، كه در آن شرايط يكي ازياران ما خود را به قلب سپاه دشمن زد و پيكار را آغاز نمود.
برخي از ياران گفتند:
«لا اله الا الله، القي نفسه الي التهلكة.»
اي داد! اين بنده ي خدا خود را به خاك هلاكت افكند! اما در برابر اين پندار، «ابو ايوب انصاري» گفت: دوستان! به راستي آيا شما اين آيه را در مورد مردي تأويل مي نماييد كه براي مبارزه با ستم و دفاع از حق، در انديشه ي فدكاراي و شهادت است؟ نه، اين گونه نيست، بلكه اين آيه در مورد پندار ما مردم مدينه فرود آمد؛ چرا كه ما پس از ايمان به پيامبر، يكسره به ياري او و پيشرفت دعوت اصلاحي و انساني اش
پرداخته و دست از دارايي و خاندان خويش برداشتيم، و با وانهادن اصلاح امور اقتصادي و كشاوري و باغداري و تجارت، كارها را دستخوش فروپاشي و بي نظمي ساختيم؛ آن گاه به جاي يك برنامه ريزي درست تصميم گرفتيم تا از ياري پيامبر دست شسته و يكسره به اقتصاد و تجارت و دنيا بپردازيم و به باور خود جبران اشتباه كنيم؛ در اين جا بود كه اين آيه فرود آمد كه:
«و لا تلقوا بايديكم الي التهلكة» [3] .
و در راه خدا انفاق كنيد، و خود را با دست خويش به هلاكت ميفكنيد... و بدين وسيله قرآن ما را از افراط و تفريط در كارها هشدار داد، و به راه درست و منطقي و معتدل رهنمون گرديد.
با اين بيان آيه ي شريفه بيانگر اين پيام است كه:هان اي مردم! اگر پيامبر و هدف هاي بلند او را واگذاريد، و در خانه هاي خويش بمانيد، در آن صورت خود را به خطر نابودي افكنده ايد؛ اين آيه در حقيقت انديشه ي كوتاه و تصميم نادرست ما را نفي مي كرد كه مي خواستيم يكسره به تجارت و اقتصاد بپردازيم و از تلاش و جهاد عدالتخواهانه و هدف هاي پيامبر دست كشيم.
با اين بيان خواندن آيه درمورد شيرمردي كه خود ر ابر قلب درياي لشكر زد تا همگان را به جهاد و دفاع بر انگيزد، و با اميد به پاداش پرشكوه خدا براي مجاهدان حق طلب و پر اخلاص راه رستگاري و ماندگاري هماره جويد، كاري نادرست و برداشتي ناروا بود.
گفتني است كه ما در سرآغاز كتاب، خاطرنشان ساختيم كه دوستان خدا و شيفتگان بارگاه او زندگي را در جهاد و تلاش سازنده و آزادي بخش و خالصانه مي نگرند و با شور و عشق وصف ناپذيري به اصلاح و رستگاري جامعه مي انديشند و از موانع نمي هراسند؛ در اين مورد باز هم براي روشن شدن حقيقت سخن
خواهيم داشت. [4] .
پاورقي
[1] سورهي 2، آيهي 54. گفتني است که آيهي مرود بحث بيانگر از سرگذشت موسي با جامعه و مردم خويش است، و در تفسير آيه ديدگاهها يکسان نيست. در اين مورد به ترجمه تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 253، به همين قلم بنگريد.
[2] سورهي 2، آيهي 195.
[3] سورهي 2، آيهي 195.
[4] اين فراز بلند در نسخهاي که محور کار ما در برگردان کتاب بود، در پاورقي آمده است، و ما آن را در متن قرار داديم.