بازگشت

آن ورق پاره ي شوم


پس از پيشگويي اعجاب انگيز پيامبر از آينده ي امت و رويداد جانسوز شهادت پيشواي آزادي، مردم هماره از آن رويداد سهمگين سخن مي گفتند و ضمن خطير و بزرگ شمردن آن، نگران و چشم به راه آمدن، و رخ گشودنش بودند.

در اين ميان، دوران تيره و تار بنيانگذار سلسله ي خشن و بيداد پيشه ي اموي، معاويه [1] .


با مرگ او در ماه رجب، به سال شصتم از هجرت به پايان رسيد و فرزند مست و مغعرورش يزيد [2] . نامه اي به فرماندار مدينه «وليد» نوشت، و پس از گزارش هلاكت پدرش، به او فرمان داد كه از مردم آن سامان، به ويژه از حسين عليه السلام براي او - به عنوان رهبر و پيشواي مسلمانان - بيعت گيرد.

در آن نامه به او دستور داد كه: اگر آن حضرت از بيعت سرباز زد، بي درنگ گردنش را بزن و سر او را به سوي من گسيل دار!

«ان أبي لعيك فاضرب عنمقه و ابعث الي برأسه.»


پاورقي

[1] معاويه فرزند ابوسفيان و هنده جگرخوار است.

او درمکه به دنيا آمد و در فتح مکه مسلمان شد و از کساني است که «طلقاء» يا آزادشدگان عنوان يافتند. در خلافت ابوبکر زير نظر برادرش به فرماندهي سپاه رسيد، و در خلافت عمر حاکم دمشق گرديد. در زمان عثمان به قدرت استبدادي تبديل شد و بتدريج استبداد هراس انگيز اموي را با ابزار سلطه و سرکوب ساختن مذهب پي ريخت و براي انحصار قدرت و امکانات جامعه و تحميل خود به عنوان امير و خليفه و خدايگان مردم جنايت‏هاي دهشتناکي کرد که يکي از آنها تبديل شيوه‏ي امانتداري در اداره‏ي جامعه به استبدادي، و قبضه‏ي قدرت با قهر و غلبه و فريب و نيرنگ، و بدون در نظر گرفتن افکار عمومي، و هيچ انگاشتن خواست و رضايت مردم بوده او در تاريخ اسلام نخستين حاکمي بود که براي انحصار قدرت به طور گسترده به هر فريب و شقاوتي، از جمله ابزار سلطه و سرکوب ساختن مذهب و مذهب سالاري مخوف و هراس انگيزي دست يازيد. نهج البلاغه خ 200؛ تاريخ طبري ج 6، ص 180؛ تاريخ ابن اثير، ج 4، ص 2 بنگريد.

[2] يزيد فرزند معاويه و دومين حاکم خودکامه‏ي اموي است. او در ماطرون ولاديت يافت و در شام بزرگ شد و پس از مرگ پدر، قدرت استبدادي را بدون رضايت و رأي مردم - با بندو بست‏هاي شيطاني و ستم و سرکوب شديد - به ارث برد؛ و بدان دليل که عنصري تاريک انديش و فاسد بود همه‏ي آگاهان و آزادي خواهان و در صدر همه‏ي آنان حسين عليه‏السلام به بيعت خواهي و رأي طلبي زورمدارانه او «نه» گفتند، و او نيز به خشونت‏ها و جنايت‏هاي تکاندهنده‏اي دست يازيد، که به راه انداختن فاجعه‏ي جانسوز نينوا، تجاوز دهشتناک بر مدينه و مردم آن، و سنگباران ساختن کعبه براي سرکوب مخالفت استبداد، چند نمونه از آنها بود.

او در سال شصتم از هجرت به قدرت رسيد و همه‏ي اين جنايت‏ها را تنها در چهار سال رقم زد، و در سال 64 به هلاکت رسيد. الاعلام، ج 8، ص 189؛ تاريخ ابن اثير، ج 4، ص 94.