حكيم بن طفيل طائي
مختار براي دستگيري حكيم بن طفيل طائي به دنبال او فرستاد، او را گرفته و نزد مختار آوردند، بستگان او نزد عدي بن حاتم رفته و از او خواستند كه براي او شفاعت كند، عدي نزد اصحاب مختار آمد و از آنان خواست كه از حكيم بن طفيل دست بردارند، آنان گفتند: اين مطلب مربوط به مختار است.
پس عدي بن حاتم نزد مختار رفت تا شفاعت حكيم بن طفيل را بنمايد، اصحاب مختار با خود گفتند: ممكن است كه مختار شفاعت عدي را بپذيرد، از اين رو حكيم را بسته و هدف تير قرار دادند و آنقدر او را تير زدند تا به هلاكت رسيد.
عدي نزد مختار رفت و درباره ي او وساطت كرد، مختار به او گفت: تو جايز مي داني كه براي كشندگان حسين شفاعت كني؟.
عدي گفت: بر او دروغ بسته اند.
مختار گفت: اگر چنين باشد او را رها خواهيم كرد.
در اين حال عبدالله بن كامل وارد شد و مختار را از كشته شدن حكيم بن طفيل آگاه كرد، مختار به او گفت: چرا در كشتن او شتاب كرده و او را نزد من نياورديد؟؛ اين سخن را مي گفت و از كشته شدن حكيم بن طفيل مسرور بود.
عبدالله بن كامل گفت: شيعيان بر من غالب آمدند و او را كشتند.
عدي بن حاتم ناراحت شد و به ابن كامل گفت: دروغ مي گويي، چون دانستي كه امير شفاعت مرا مي پذيرد، او را كشتي.
ابن كامل، عدي را ناسزا گفت و نزديك بود نزاعي رخ دهد كه مختار عبدالله بن كامل را از آن بازداشت [1] .
پاورقي
[1] کامل ابن اثير 242 /4.