بازگشت

ارسال سرها به مدينه


مختار سر عمر بن سعد و پسرش حفص را بسوي محمد بن حنفيه فرستاد و اين نامه را براي او نوشت:


«بسم الله الرحمن الرحيم، براي مهدي محمد بن علي، اين نامه از مختار بن ابي عبيد، سلام بر تو اي مهدي، من خدا را حمد مي كنم، آن خدائي كه شريكي ندارد؛ اما بعد خدا مرا عذابي بر دشمنان شما قرار داده است، دشمنان شما برخي اسير گروهي متواري و فراري و دسته اي مقتول و بعضي رانده شده اند، پس خدا را حمد مي كنم كه كشندگان شما را كشت و ياوران شما را نصرت داد، من سر عمر بن سعد و فرزندش را نزد تو فرستادم و بر هر كسي از كشندگان حسين و اهل بيتش دست يافته او را كشتم و خدا از انتقام گرفتن از باقيمانده ي آنان عاجز نيست و من آنان را رها نكنم تا زماني كه بر روي زمين از آنها كسي باشد، پس نظر و رأي خودت را براي من بنويس تا من متابعت كرده و بر آن باشم، سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد».

آنگاه مختار هر كه را گفتند كه او از كشندگان حسين و شيعيان او و دشمنان حسين هستند، كشت و به آتش كشيد و كسي كه فرار كرد خانه ي او را خراب كرد [1] .


پاورقي

[1] تجارب الامم 153 /2.