بازگشت

توطئه در كوفه


چون ابراهيم بن اشتر از كوفه بيرون رفت، اشراف شهر نزد شبث بن ربعي گرد آمدند و به او گفتند: قسم بخدا كه مختار بدون رضاي ما بر ما امير شده است، بردگان ما را به خود نزديك كرده و آنها را بر مركب سوار نموده و غنائم و اموال ما را به آنها مي دهد.

شبث كه بزرگ آنان بود گفت: مرا بگذاريد تا مختار را ملاقات كرده و به او بگويم.

پس نزد مختار برفت و تمام شكايات آنان را براي مختار بازگو كرد، و هر چه مي گفت مختار پاسخ مي داد: من آنها را راضي خواهم كرد و هر چه خواهند به آنها مي دهم، تا اينكه صحبت از موالي و بردگان و دادن غنائم به آنها شد، مختار گفت: اگر من موالي


را ترك كنم و غنائم شما را هم براي خود شما قرار دهم، آيا شما قسم مي خوريد و به من عهد و پيمان مي دهيد كه همراه من به جنگ بني اميه و ابن زبير رويد؟

شبث گفت: من نزد اصحاب خود رفته و به آنان مي گويم.

پس از نزد مختار رفت و ديگر بازنگشت و تصميم گرفتند كه با مختار وارد جنگ و نبرد شوند. پس شبث بن ربعي و محمد بن اشعث و عبد الرحمن بن سعيد و شمر با هم اجتماع كردند و بر كعب بن ابي كعب خثعمي وارد شده و با او در اين باره سخن گفتند، او آنها را اجابت نموده و قول همكاري داد، از نزد او بيرون آمده و نزد عبد الرحمن بن مخنف رفتند و او را بر شوريدن بر مختار دعوت نمودند [1] .


پاورقي

[1] کامل ابن ‏اثير 231 /4.