بازگشت

مختار و ميثم تمار


ميثم تمار را نزد عبيدالله بن زياد آوردند و گفتند كه او از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام است.

عبيدالله گفت: اين اعجمي را مي گوئيد؟

گفتند: آري.

و بعد از كلماتي كه با ميثم گفت و پاسخ شنيد، دستور داد او را به زندان بردند و در همان زندان مختار بن ابي عبيد ثقفي هم محبوس بود، ميثم به مختار گفت: تو از زندان رهائي خواهي يافت و مطالبه ي خون حسين عليه السلام را خواهي نمود و اين جبار را كه هم اكنون من و تو در زندان او هستيم خواهي كشت و با پاي خود صورت و پيشاني او را لگدمال خواهي كرد.


چون عبيدالله بن زياد دستور داده بود كه مختار را بيرون آورده سر از بدنش جدا كنند، نامه اي از جانب يزيد رسيد كه در آن عبيدالله را امر كرده بود مختار را آزاد نمايد، زيرا خواهر مختار همسر عبدالله بن عمر بن الخطاب از شوهرش خواسته بود كه نزد يزيد براي برادرش مختار شفاعت كند، و عبدالله بن عمر وساطت كرد، پس عبيدالله بن زياد مختار را آزاد كرد [1] .


پاورقي

[1] شرح نهج‏ البلاغه ابن ابي‏ الحديد 293 /2.