بازگشت

بازگشت به مدينه


ام كلثوم عليها السلام در حالي كه همراه كاروان كربلا عازم شهر مدينه گرديد مي گريست و اين اشعار را مي خواند [1] :



مدينه جدنا لا تقبلينا

فبا لحسرات و الاحزان جينا



خرجنا منك بالاهلين جمعا

رجعنا لا رجال و لا بنينا



و كنا في الخروج بجمع شمل

رجعنا حاسرين مسلبينا



وكنا في امان الله جهرا

رجعنا بالقطيعة خائفينا



و مولانا الحسين لنا انيس

رجعنا و الحسين به رهينا



فنحن الضائعات بلا كفيل

و نحن النائحات علي اخينا



و نحن السائرات علي المطايا

نشال علي الجمال المبغضينا؟



و نحن بنات يس و طه

و نحن الباكيات علي ابينا



و نحن الطاهرات بلا خفاء

و نحن المخلصون المصطفونا



و نحن الصابرات علي البلايا

و نحن الصادقون الناصحونا



الا يا جدنا بلغت عدانا

مناها و اشتفي الاعداء فينا






لقد هتكوا النساء و حملوها

علي الاقتاب قهرا اجمعينا [2] [3] .



مدينه! كارواني سوي تو با شيون آوردم

ره آوردم بود اشكي كه، دامن دامن آوردم



مدينه! در به رويم وامكن! چون يك جهان ماتم

نياورد ارمغان با خود كسي، تنها من آوردم!



مدينه! يك گلستان گل اگر در كربلا بردم

ولي اكنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم!



اگر موي سياهم شد سپيد از غم، ولي شادم

كه مظلوميت خود را گواهي روشن آوردم



اسيرم كرد اگر دشمن، بجان دوست خرسندم

به پايان خدمت خود را به نحو احسن آوردم



مدينه! يوسف آل علي را بردم و، اكنون

اگر او را نياوردم، از و پيراهن آوردم!






مدينه! از بني هاشم نگردد با خبر يك تن؟!

كه من از كوفه، پيغام سر دور از تن آوردم!



مدينه! گر به سويت زنده برگشتم، مكن منعم

كه من اين نيمه جان را هم به صد جان كندن آوردم!



مدينه! اين اسيريها نشد سد رهم، بنگر!

چها با خطبه هاي خود به روز دشمن آوردم؟! [4] .




پاورقي

[1] قمقام زخار 583.

اين اشعار را صاحب قمقام نقل کرده است و مي‏گويد: نسبت دادن اين اشعار به آن حضرت با روايت کامل بهائي که گفته ام‏کلثوم در دمشق وفات يافت خالي از اشکال نيست.

ولي ما در همين کتاب از مسعودي - مولف مروج‏الذهب - نقل کرديم که امام علي بن ابي‏ طالب دو فرزند به نام ام‏کلثوم داشته و کنيت زينب عقيله نيز ام‏کلثوم بوده است؛ بنابراين ممکن است مراد از ام‏کلثوم بر فرض صحت نقل کامل بهائي، زينب عليها السلام باشد، بعلاوه ممکن است که مراد همان ام‏کلثوم باشد که همراه اهل ‏بيت به مدينه آمده و سپس به شام مراجعت کرده و در آنجا وفات يافته است. و بعضي بر اين عقيده‏اند.

[2] «اي مدينه‏ي جد ما! نپذير ما را، که ما با حسرت و اندوه‏ها بازگشيتم؛ از تو با همه‏ي خويشان بيرون رفته، و چون بازگشتيم نه مردان و نه کودکاني با ماست؛ در هنگام خروج جمع ما کامل بود و اکنون در بازگشت برهنه و غارت شده‏ايم؛ در ظاهر در امان خدا بوديم و اکنون که بازگشتيم هنوز بر ستم و ظالمان و بريدن پيمانشان بيمناک هستيم؛ انيس ما مولايمان حسين بود، و چون آمديم حسين را در کربلا گرو گذارديم؛ مائيم که سرگردان و بدون کفيل شديم، مائيم که بر برادر خود نوحه کرديم؛ و مائيم که بر شتران حمل شديم، و ما را بر شتران درشت خوي سوار کردند؛ ما دختران ياسين و طاهائيم، و مائيم که در سوگ پدر خود گريستيم؛ پاکان بدون خفاء مائيم، و مخلصين و برگزيدگان مائيم، ما بردباران بر بلا هسيتم، و ما راستگويان ناصحيم، اي جد ما! دشمنان ما به آرزويشان رسيدند، و تشفي يافتند به سبب قتل ما؛ حرمت زنان را هتک نمودند و تمام آنها را بر جهاز شتران به قهر حمل کردند».

[3] مرحوم مجلسي اين اشعار را زياده بر آنچه ما آورديم، ذکر کرده است؛ به بحارالانوار 197 /45 مراجعه شود.

[4] شعر از محمد جواد غفورزاده‏ي کاشاني (شفق) است.