بازگشت

ماجراي دخترك خردسال و سر مبارك امام


بعضي گفته اند: يزيد اهل بيت را در محلي خرابه گونه جاي داد در حالي كه زنان خاندان نبوت و اهل بيت طهارت، جريان شهادت حسين عليه السلام و اهل بيت و يارانش را از كودكان مخفي نگاهداشته و مي گفتند پدرانشان به مسافرت رفته اند و اين جريان ادامه داشت تا اينكه يزيد اهل بيت را در سراي خويش جاي داد [1] .

حسين عليه السلام دختري خردسال داشت كه چهار سال از عمر مباركش مي گذشت [2] ، شبي از خواب پريد در حالي كه سخت پريشان به نظر مي رسيد و جوياي پدر شد! و پرسيد: پدرم كجاست هم اكنون او را ديدم؟! [3] .


بانوان حرم چون اين سخن از او شنيدند، گريستند و كودكان ديگر نيز ناله و زاري سر دادند.

چون صداي شيون و گريه ي آنان بلند شد، يزيد از خواب بيدار شد و پرسيد: اين گريه و زاري از كجاست؟

پس از جستجو، يزيد را از جريان باخبر كردند، يزيد گفت: سر پدرش را نزد او ببريد!

آن سر مقدس را در زير سرپوشي قرار داده در مقابل او نهادند.

كودك پرسيد: اين چيست؟

گفتند: سر پدرت حسين است.

دختر امام حسين عليه السلام سرپوش را برداشت، و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد ناله اي از دل كشيد و بيتاب شد و گفت: اي پدر! چه كسي تو را به خونت رنگين كرد؟! چه كسي رگهاي تو را بريد؟! اي پدر! چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟! اي پدر! بعد از تو به چه كسي دل ببندم؟! و چه كسي يتيم تو را بزرگ خواهد كرد؟! اي پدر! انيس اين زنان و سايران كيست؟! اي كاش من فدايت شده بودم! اي كاش من نابينا شده بودم! اي كاش من در خاك آرميده بودم و محاسن به خون خضاب شده ي تو را نمي ديدم!

آنگاه لب كوچك خود را بر لبهاي پدر نهاد و گريه ي شديدي كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نيامد، و اين عزيز حسين عليه السلام در شام به شهادت رسيد [4] .



پاورقي

[1] از اين نقل چنين مستفاد مي‏شود که اين واقعه در سراي يزيد رخ داده است. از عبارت شيخ ‏مفيد در ارشاد چنين بر مي‏آيد که اهل ‏بيت را در سرايي جداگانه فرود آوردند و آن منزلگاه به سراي يزيد پيوسته بود و چند روزي اهل ‏بيت در آنجا ماندند و سپس در باب‏الصغير دمشق مکاني است که مي‏گويند يزيد اهل ‏بيت را در اين موضع جاي داده است.

[2] در نفس المهموم و الدمعة الساکبة و ديگر کتابها نام اين کودک خردسال را نيافتم، ولي در رياض الاحزان 144 به نقل از بعضي از مؤلفات اصحاب آمده است که نام او فاطمه‏ي صغري است، و در رياحين‏الشريعه 309 /3 تحت عنوان «بانوان دشت کربلا» او را رقيه بنت الحسين ذکر کرده است.

[3] در حوادث روز عاشورا ذکر شد که امام حسين عليه‏ السلام هنگامي که براي وداع آمد، دخترکي از آن حضرت در خيمه بود که مطالبه‏ي آب مي‏کرد و حضرت به او فرمود که: به نزد تو بازخواهم گشت! و شايد مراد از بازگشت، سر مقدس آن حضرت بوده است؛ و الله العالم.

[4] نفس المهموم 456؛ الدمعة الساکبة 141 /5.