بازگشت

تهاجم به خيام


سپس باز هم آن حضرت با دشمن مقاتله مي كرد تا اينكه شمر بن ذي الجوشن آمد و بين او و خيمه ها و اهل بيت آن حضرت حائل شد [1] ؛ امام عليه السلام بر سپاه كوفه فرياد زد و فرمود: واي بر شما اي پيروان آل ابي سفيان! اگر شما را ديني نيست و از روز معاد باكي نداريد لااقل در دنيا آزاده باشيد، اگر از نژاد عرب هستيد به حسب خود بازگرديد!

شمر ندا كرد: چه مي گوئي اي پسر فاطمه؟!

امام عليه السلام فرمود: من با شما مقاتله مي كنم و شما با من جنگ داريد، زنان را گناهي نيست، به اين گروه تجاوزگر خود سفارش كن تا زنده هستم متعرض حرم من نشوند.

شمر گفت: اين چنين خواهيم كرد اي پسر فاطمه!

آنگاه رو به لشكرش كرده و فرياد زد: از حرم و سراپرده ي اين مرد دور شويد و آهنگ خود او كنيد! كه بجان خودم سوگند او كفو كريمي است!

پس سپاه كوفه با سلاح متوجه آن حضرت گرديده و آن بزرگوار بر آنها حمله


مي كرد و آنان بر آن حضرت يورش مي بردند و در آن حال در طلب جرعه اي آب بود كه نيافت تا هفتاد و دو زخم بر بدنش وارد شد [2] .

و گفته اند: آنقدر تير به بدن مباركش اصابت كرده بود كه زره آن حضرت همانند خارپشت پر از تير شده بود، و تمام اين تيرها در قسمت جلو وپيش روي آن حضرت بود. [3] .

پس مدتي نسبتا طولاني از روز سپري شد و مردم از كشتن آن حضرت پرهيز كرده و هر كدام اين كار را به ديگري واگذار مي نمودند، در اين هنگام شمر فرياد زد: واي بر شما! مادرتان در عزايتان بگريد! چه انتظاري داريد؟ او را بكشيد. پس از هر جانب به او حمله ور شدند [4] .

بعضي نوشته اند كه: امام حسين عليه السلام سه ساعت از روز روي زمين افتاده بود و به آسمان نظر مي كرد و مي گفت: «صبرا علي قضائك لا معبود سواك، يا غياث المستغيثين»، پس چهل نفر از لشكر بسوي امام شتافتند تا سر از بدنش جدا سازند و عمر بن سعد مي گفت: در كشتن او شتاب كنيد.

شبث بن ربعي در حالي كه شمشير در دست داشت نزديك امام آمد كه سر از تن آن بزرگوار جدا نمايد، آن حضرت نظري به او نمود كه او شمشير را رها كرده و در حاليكه فرياد ميزد فرار كرد [5] .


پاورقي

[1] مثير الاحزان 72.

[2] المهلوف 50؛ بحارالانوار 51 /45.

[3] مناقب ابن شهر آشوب 4/111.

[4] کامل ابن ‏اثير 78 /4.

[5] تظلم الزهراء 211.