بازگشت

نامه ي عبيدالله به امام


يه دنبال اطلاع عبيدالله از ورود امام عليه السلام به كربلا، نامه اي بدين مضمون به حضرت نوشت: به من خبر رسيده است كه در كربلا فرود آمده اي، و اميرالمؤمنين يزيد! به من نوشته است كه سر بر بالين ننهم و نان سير نخورم تا تو را به خداوند لطيف و خبير ملحق كنم! و يا به حكم من و حكم يزيد بن معاويه باز آيي! و السلام.

چون اين نامه به امام رسيد و آنرا خواند، آن را پرتاب كرده فرمود: رستگار نشوند آن گروهي كه خشنودي مخلوق را به خشم خالق خريدند.

فرستاده ي عبيدالله گفت: اي ابا عبدالله! جواب نامه؟

امام فرمود: اين نامه را جوابي نيست! زيرا بر عبيدالله عذاب الهي لازم و ثابت است.

چون قاصد نزد عبيدالله بازگشت و پاسخ امام را بگفت، ابن زياد برآشفت و بسوي عمر بن سعد نگريست و او را به جنگ حسين فرمان داد.

عمر بن سعد كه شيفته ي ولايت «ري» بود، از قتال با حسين عليه السلام عذر خواست.

عبيدالله گفت: پس آن فرمان ولايت ري را باز پس ده!

عبيدالله بن زياد اندكي قبل از اين واقعه دستور داده بود تا عمر بن سعد بسوي دستبي [1] همراه با چهار هزار سپاهي حركت كند زيرا ديلميان بر آنجا مسلط شده بودند و ابن زياد فرمان امارت ري را به نام عمر بن سعد نوشته بود، عمر بن سعد هم


در حمام اعين [2] خود را آماده ي حركت كرده بود كه خبر حركت امام به سمت كوفه به ابن زياد رسيد و او عمر بن سعد را طلب كرد و گفت: بايد به جانب حسين روي و چون از اين مأموريت فراغت يافتي، آنگاه بسوي ري روانه شو!

به همين جهت عمر بن سعد كه انصراف از حكومت ري براي او بسيار ناگوار بود به ابن زياد گفت: امروز را به من مهلت ده تا بينديشم!

نوشته اند كه: عمر بن سعد از سر شب تا سحر در انديشه ي اين كار بود و با خود مي گفت:



ءاترك ملك الري و الري رغبتي

ام ارجع مذمومأ بقتل حسين



و في قتله النار التي ليس دونها

حجاب و ملك اري قرة عيني [3] [4] .



سپس با اهل مشورت اين مسأله را در ميان گذاشت، همه او را از جنگ با حسين بن علي عليه السلام نهي كردند، و حمزة بن مغيره فرزند خواهرش به او گفت: تو را بخدا از اين انديشه درگذر زيرا مقاتله با حسين، نافرماني خداست و قطع رحم كردن است، بخدا سوگند كه اگر همه ي دنيا الز آن تو باشد و آن را از تو بگيرند بهتر است از آنكه بسوي خدا بشتابي در حالي كه خون حسين برگردن تو باشد.

عمر بن سعد گفت: همين كار را انجام خواهم داد انشاءالله!


پاورقي

[1] دستبي، اصل آن دشت بي، منطقه‏ي وسيعي است بين ري و همدان؛ و عموم آن را دشتابي مي‏گويند. (الامام الحسين و اصحابه 222.)

[2] «حمام اعين» نام موضعي است در کوفه منسوب به «اعين»مولاي سعد بن ابي‏ وقاص. (مراصد الاطلاع 423 /1).

[3] «آيا حکومت ري را رها کنم و حال آنکه آرزوي من است؟ يا بازگردم و با کشتن حسين خود را در معرض مذمت و شماتت خلق خدا قرار دهم؟ در کشتن حسين آتشي است که نمي‏توان از آن گريخت، و حکومت ري هم نور چشم من است!».

[4] مقتل الحسين مقرم 197.