بازگشت

اظهارات ياران امام


پس از سخنان امام، زهير بپاخاست و گفت: اي پسر رسول خدا! گفتار تو را شنيديم، اگر دنياي ما هميشگي و ما در آن جاويدان بوديم، ما قيام با تو و كشته شدن در كنار تو را بر ماندن در دنيا مقدم مي داشتيم.

سپس برير [1] برخاست و گفت: يابن رسول الله! خدا بوسيله ي تو بر ما منت نهاد كه مادر ركاب تو جهاد كنيم و بدن ما در راه تو قطعه قطعه شود و جد بزرگوارت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم در روز قيامت شفيع ما باشد [2] .

و بعد، نافع بن هلال از جا بلند شد و عرض كرد: اي پسر رسول خدا! تو مي داني كه جدت پيامبر خدا هم نتوانست محبت خود را در دلهاي همه جاي دهد و چنانچه مي خواست، همه فرمان پذير او نشدند، زيرا كه در ميان مردم، منافقاني بودند كه نويد ياري مي دادند ولي در دل، نيت بيوفائي داشتند؛ اين گروه، در پيش روي از عسل شيرين تر و در پشت سر، از حنظل تلخ تر بودند! تا خداي متعال او را به جوار رحمت خود برد؛ و پدرت علي عليه السلام نيز چنين بود، گروهي به ياري او برخاستند و او با ناكثين و قاسطين و مارقين قتال كرد تا مدت او نيز بسر آمد و به جوار رحمت حق شتافت؛ و تو امروز نزد ما بر همان حالي! هر كس پيمان شكست و بيعت از گردن خود برداشت، زيانكار است و خدا تو را از او بي نياز مي گرداند، با ما به هر طرف كه خواهي، بسوي مغرب و يا مشرق، روانه شو، بخدا سوگند كه ما از قضاي الهي نمي هراسيم و لقاي پروردگار را ناخوش نمي داريم و ما از روي نيت و بصيرت هر كه را با تو دوستي


ورزد، دوست داريم، و هر كه را با تو دشمني كند، دشمنداريم [3] .


پاورقي

[1] برير بن خضير از اصحاب اميرالمؤمنين عليه‏ السلام و از شيوخ قراء در مسجد جامع کوفه و از تابعين بوده است؛ در زهد و طاعت، شهره بود، و در ميان قبيله‏ي همدان شرف و منزلت والايي داشت. (وسيلة الدارين 106).

[2] الملهوف 32.

[3] مقتل الحسين مقرم 194.