بازگشت

خبر دادن از شهادت او


1- پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در حجره ي ام سلمه بود و به او فرمود: هيچكس را به ديدن من راه مده! در آن هنگام حسين عليه السلام كه كودك خردسالي بود آمد، ام سلمه نتوانست از ورود او جلوگيري كند و حسين عليه السلام وارد حجره شد، ام سلمه به دنبال او وارد حجره شد و مشاهده كرد كه حسين روي سينه ي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است و رسول خدا مي گريد در حالي كه چيزي در دست دارد؛ بعد رو به او كرده فرمود: اي ام سلمه! جبرئيل هم اكنون به من خبر داد كه فرزندم حسين عليه السلام كشته خواهد شد؛ پس تربتي را كه در دست داشت به او داد و گفت: نزد خود نگاه دار، هنگامي كه ديدي اين تربت به خون تبديل شد بدان كه او را كشته اند.

ام سلمه گفت: اي رسول خدا! از خدا بخواهيد كه كشته شدن را از او دور كند.

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: من درخواست كردم ولي به من وحي شد كه براي او درجه اي است كه هيچيك از آدميان به آن درجه نخواهد رسيد، و شيعيانش را شفاعت مي كند، و مهدي عليه السلام از فرزندان اوست، پس خوشا بحال كسي كه از دوستان حسين و شيعه ي او باشد، بخدا سوگند كه شيعيان او در روز قيامت رستگار خواهند بود [1] .

2-عبدالله بن يحيي از پدرش نقل كرده است كه: با علي عليه السلام بسوي صفين مي رفتيم، چون به نينوي رسيديم علي عليه السلام ندا كرد: اي ابا عبدالله صبر كن! اي ابا عبدالله صبر كن به شط فرات. به علي عليه السلام عرض كردم كه: منظور شما از اين سخنان چيست؟ فرمود: روزي به خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رسيدم در حالي كه گريه مي كردند، گفتم: چرا گريه مي كنيد؟ فرمود: جبرئيل هم اكنون اينجا بود و به من گفت كه حسين عليه السلام در كنار شط فرات كشته خواهد شد و بعد افزود: آيا مي خواهي تربت پاكش را ببوئي؟ بعد مشتي از آن خاك را به من داد، من به اين جهت مي گريستم [2] .

3- انس بن حارث مي گويد: از رسول خدا عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: بدرستي كه فرزندم حسين


در خاك عراق كشته خواهد شد، پس هر كس او را درك كرد، بايد كه او را ياري نمايد [3]

4- ابو وائل شقيق بن سلمه از ام سلمه نقل كرده است كه او گفت: حسن و حسين عليهماالسلام در حجره ي من نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بودند، پس جبرئيل بر پيامبر نازل گرديد و گفت: اي محمد! امت تو فرزندت را بعد از تو خواهند كشت- و بسوي حسين عليه السلام اشاره نمود-، پس رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم گريست و حسين عليه السلام را به سينه چسبانيد. آنگاه رسول خدا فرمود: اين تربت نزد تو وديعه باشد؛ و آن را بوئيد و گفت: واي از كرب و بلا.

ام سلمه مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمود: اي ام سلمه! هر گاه ديدي تربت به خون مبدل گشت بدان فرزندم حسين كشته شده است.

ام سلمه آن تربت را در شيشه قرار داد و هر روز به آن نظر مي نمود و مي گفت: اي تربت! آن روزي كه به خون تبديل شوي روز عظيمي خواهد بود [4] .


امام حسين عليه السلام فرمود:

اني لا اري الموت الا شهادة و لا الحياة مع الظالمين الا برما

همانا من مرگ را جز شهادت نمي يابم و زندگاني با ستمگران را غير از ننگ و خفت نمي دانم.



پاورقي

[1] امالي شيخ صدوق، مجلس 29، حديث 3؛ و البداية و النهاية 216 /8 با تفاوت مختصري همين خبر را از ام ‏سلمه نقل کرده است.

[2] مسند احمد بن حنبل 75 /1.

[3] دلائل‏النبوة ابي‏ نعيم 554 /2، حديث 493.

[4] معجم کبير طبراني 114 /3، حديث 2817.