بازگشت

تعارض تحريف گرايي و تاريخ نگاري


به موازات اين سير تكاملي مقتل نگاري، تحريف گرايي نيز كماكان ادامه يافت و چه بسيار آثاري به قلم آمد و چاپ و پراكنده گرديد كه جز وهن مذهب و انحراف از حقيقت، نتيجه ديگري در بر نداشت.

علي رغم نگاه بد بينانه اي كه برخي محقّقان تاريخ دارند و قدر متقن واقعه عاشورا را كشته شدن امام حسين عليه السلام در روز دهم محرّم به دست سپاهيان يزيد مي دانند و بقيّه مطالب مندرج در تاريخ را احتمالات مي شمارند، به نظر مي رسد كه اين حادثه، از تمامي حوادثي تاريخي دقيق تر و مطمئن تر به ما رسيده است؛ زيرا اوّلاً اغلب منابع از مجاري مطمئن فراهم آمده اند و ثانياً بيشتر اين منابع حداقل تا هفت قرن همسازگري دارند و مطالب متعارض و متناقض و ترديد بر انگيز قابل توجّهي در آنها ديده نمي شود. و اگر مواردي هم گاه با معيارهاي عقلي و تجربي ناسازگار مي نمايد، نشان از توصيف هاي ادبي و عاطفي و ورود تشبيهات و استعارات در روايات تاريخي دارد.

آميزش خرافات و مطالب واهي با وقايع و حقايق تاريخي، سبب پيدايش دو جريان در تاريخ پژوهي عاشورايي شده است:

نخست: گسترش بد بيني و ترديد افكني حتّي در مسلّمات تاريخي؛

دوم: رويكرد اصلاحي، با بهره گيري از روش هاي علمي براي جدا كردن غث و سمين.

البتّه به قول ابوالفضل بيهقي: «چون صدق با كذب و غث با سمين و صواب با خطا، امتزاج و اختلاط پذيرد، تمييز عسر شود». [1] .

اين جانب از دو دهه قبل تاكنون، در اين جهت قلم زده و افزون بر مقالات و سخنراني ها، دو كتاب مقتل الشمس و تفسير تاريخ سرخ حسيني را تقديم علاقه مندان كرده ام. آنچه كه وجه مميّز اين دو اثر با آثار پيشين است، تلاشي است كه مؤلف براي زدودن غبار تحريف از وقايع عاشورا و تنقيح و تهذيب روايات به كار برده است؛ زيرا يافتن حقيقت از انبوه اجزاي پراكنده رواياتي، كه گهگاه با اجزايي از روايات ديگر تركيب يافته، و اسامي مشابهي كه سبب اختلاف روايات شده، به خصوص تفكيك حقيقت از مجاز در ادبياتي كه مشحون از كنايات و ابهامات و استعارات است و گاه با احساسات و عواطف در آميخته، كاري نه چندان آسان است؛ خصوصاً كه بعدها مطالب فراواني نيز به عنوان زبان حال به گونه اي روز افزون به رخدادها پيوند خورده است كه مرز ميان واقعيّت و خيال را به هم ريخته و برداشت هاي شخصي و پندارهاي واهي را با روايات تاريخي به هم آميخته است و معجوني ساخته كه با ملاك هاي عقلي و علمي، ناسازگار مي نمايد. البته تلاش هايي براي حقيقت جويي و واقع نگاري به انجام رسيده است كه الحق شايان ستايش است.


پاورقي

[1] تاريخ بيهقي، ابوالفضل بيهقي، ص 16.