بازگشت

نخستين مقتل نگاران


خوشبختانه برخي روايات اين راويان در همان سده نخست با دقّت، ثبت و ضبط شده و شمار قابل توجّهي از آنها به روايت ابو مخنف اينك به ما رسيده است. بجاست درباره اين روايتگر واقعه عاشورا كه مقتل او از اشتهار ويژه اي برخوردار است، توضيحاتي ارائه شود.

ابو مخنف لوط بن يحيي اَزدي غامدي (م 157 ق) از اصحاب ائمه عليهم السلام از جمله امام صادق عليه السلام بوده [1] و از آن حضرت، روايت نقل مي كرده است. [2] .

پدرش يحيي از ياران امير مؤمنان علي عليه السلام و جدّش مخنف بن سليم (سليمه) ازدي، جزو اصحاب پيامبر صلي الله عليه وآله و ياران امام علي عليه السلام به شمار مي رفته و در عهد خلافت آن حضرت عامل وي در اصفهان و همدان بوده است. [3] .

مخنف در جنگ جمل، علمداري قبيله ازد را به عهده داشت و در آن جنگ، خود [4] و دو برادرش به شهادت رسيدند. [5] .

ابو مخنف، محدّثي مورد اعتماد و وثوق بوده و به گفته ابن نديم: «علما عقيده دارند كه او از ديگران در امر عراق و اخبار و فتوح، آشنايي بيشتر دارد». [6] .

كتاب هاي او - كه بيشتر در شرح حوادث عصر امام علي عليه السلام و نقل رويدادهاي مربوط به مقتل امام حسين عليه السلام بوده - از ميان رفته است؛ ولي روايات كتاب مقتل الحسين عليه السلام به كتاب هاي تاريخي راه يافته است. بخش قابل توجّهي از آنها را طبري در كتاب تاريخ الاُمم و الملوك با ذكر دقيق اسناد، نقل كرده و از اين طريق مورد استناد مؤلّفان ديگر قرار گرفته است.

بخش عمده اي از روايات ياد شده، در آثار ابو الفرج اصفهاني، شيخ مفيد، مُسكويه رازي، ابو حنيفه دينوري، بلاذُري و ابن اثير، نقل گرديده است. البته آنها مأخذ روايات خود را نام نبرده اند؛ ولي با توجّه به وحدت نقل ها و حتّي عبارت ها - كه در بيشتر كتاب هاي ياد شده ديده مي شود - گمان مي رود كه مصدر برخي از آنها تاريخ طبري و برخي ديگر اصل كتاب مقتل الحسين ابو مخنف باشد.

به هر حال روايات ابو مخنف با ذكر اسامي راويان با يك و يا دو واسطه، به شاهدان عيني مي رسد. اثر او نيز حدود شصت و يا هفتاد سال پس از واقعه عاشورا، نگاشته شده كه به طور طبيعي خاطرات و حوادث آن رويداد بزرگ هنوز بر زبان مردم جاري و از آن گفت و گو مي شده است از اين جهت شايد كمتر اثري مانند آن در تاريخ نگاري يافت شود.

بعضي گفته اند: اصبغ بن نباته از ياران خاصّ امام علي عليه السلام كتابي به نام «مقتل الحسين» را درباره واقعه عاشورا و مقتل حضرت سيّدالشهدا گرد آورده است؛ ولي هيچ اثري از كتاب او موجود نيست و مورّخان بعدي نيز روايتي از وي در اين زمينه نام نبرده اند.

«مقتل الحسين» اثر هشام كلبي، از شاگردان امام صادق عليه السلام هم گويا از بين رفته، و به جز رواياتي چند - كه از آن در كتاب هاي بعدي راه يافته - نشانه ديگري به جاي نمانده است.

معاصر اين بزرگواران، از كسان ديگر همچون جابر جعفي درگذشته سال 128 قمري به عنوان مقتل نگار ياد شده است؛ امّا جز نام، چيزي از او در آثار پسين ديده نمي شود.

همين نام ها، نشان از اهميّت موضوع و اهتمام ائمه عليهم السلام، صحابه، تابعان، راويان، محدّثان و مورّخان مسلمان، بر حفظ و ضبط درست اين واقعه داشته است.

البتّه به موازات اين تلاش ها - كه براي حراست از تاريخ و پيام نهضت حسيني صورت مي گرفته است - حزب امويان و حكّام فاسد و مستبدّ پسين در امحاي اين اسناد و تحريف آنها، بسيار جدّي و كوشا بوده اند. به همين جهت بسياري از اين مكتوبات در قرون نخستين، از بين رفته و كمتر اثري از آنها به يادگار مانده است. در عين حال آن مقدار از احاديث صحيح كه در جوامع حديثي در اين باره به ميراث رسيده است، قابل توجّه و به دور از ابهام مي باشد.

در كنار اين متون تاريخي و روايي دقيق، برخي كتاب هاي ديگر وجود دارد كه بدون ذكر سند، رواياتي را نقل كرده اند. جالب آن كه نوعي وحدت رويّه نيز، در اين دسته از آثار مشاهده مي شود و حاوي برخي وقايعي هستند كه البتّه در كتب دسته پيشين ديده نمي شود. اين گمان را تقويت مي كند كه اينها نيز سرچشمه واحدي داشته و از يك متن خاص، متأثّر شده باشند. چنان كه ميان مطالب كتاب امالي، اثر محمّد بن علي بن بابويه معروف به «صدوق» درگذشته سال 381 قمري [7] ، و كتاب الفتوح اثر ابو محمّد احمد بن علي معروف به «ابن اعثم كوفي» محدّث، شاعر و مورّخ شيعي (م 324 ق) [8] ، هم سازي بسياري ديده مي شود.

البته نوشته اند كه شيخ صدوق كتابي با نام «مقتل الحسين» نگاشته كه به طور مستقل فعلاً موجود نيست؛ ولي بعيد نمي نمايد كه بخشي از آن، همان مطالبي است كه وي براي شاگردانش املا مي كرده و تحت عنوان «امالي» اينك به دست ما رسيده است.

البتّه مورخان ديگري مانند احمد بن ابي يعقوب اصفهاني معروف به ابن واضح يعقوبي، مورّخ و جغرافي دان و سيّاح مشهور مسلمان در اوايل سده سوم و ابو الحسن علي بن حسين مسعودي (م 345 ق) گزارش هاي فشرده و كوتاهي از نهضت و مقتل امام حسين عليه السلام بدون ذكر سند آورده اند كه تعارضي با متون پيشين و معاصر خود ندارد.


پاورقي

[1] الفهرست، شيخ طوسي، ص 155.

[2] رجال النجاشي.

[3] وقعة الصفين.

[4] الفهرست، ابن نديم، ص 157 - 158.

[5] تاريخ طبري، ج 13، ص 36.

[6] الفهرست، ابن نديم، ص 158.

[7] الأمالي، صدوق، مجالس سي‏ام و سي و يکم.

[8] الفتوح، ابن اعثم کوفي، فصل ششم.