بازگشت

باز ماندگان، نخستين راويان


امام زين العابدين عليه السلام - كه در آن زمان، گويا حدود بيست و سه سال داشت - از آغاز حركت و نهضت حسيني با امام همراه بوده و در وقايع كربلا تا به انجام حضور داشته است. او پس از شهادت امام حسين عليه السلام و ياران بزرگوارش، به اسارت دشمن درآمد و رهبري نهضت را عهده دار بوده است. گرچه درباره وقايع طول مسير از مدينه تا كربلا، هيچ گزارشي از وي نرسيده، ولي از شب عاشورا به بعد روايات متعدّدي از آن حضرت در كتاب هاي حديثي و تاريخي ثبت شده كه بسيار حائز اهميّت است.

فرزند ايشان امام باقر عليه السلام كه گويا كودكي سه و يا چهار ساله بوده - نيز در آن واقعه، حضور داشته است.

از فرزندان امام حسن عليه السلام چند نفر در كاروان حسيني بوده اند كه برخي به شهادت رسيده و بعضي اسير شده اند؛ مانند عمرو بن حسن كه در تاريخ ثبت شده است. [1] .

فرزند ديگر امام حسن عليه السلام به نام حسن مكنّي به ابو محمّد و معروف به حسن مثنّي و داماد امام حسين عليه السلام [2] نيز در سراسر نهضت حضور داشت. وي در روز عاشورا همانند ديگر افراد بني هاشم با دشمن مبارزه كرد و حتّي در برابر تير اندازان اشقيا، خود را سپر امام حسين عليه السلام قرار داد و هفده نفر را به هلاكت رساند. او آن اندازه مقاومت كرد كه پيكرش زخم هاي كاريِ بسيار برداشت و كم رمق در ميان كشتگان افتاد به طوري كه دشمنان گمان كردند كه او به شهادت رسيده است. [3] .

پس از شهادت سيّدالشهدا عليه السلام دشمنان آمدند تا سرهاي شهيدان را از تن جدا كنند؛ امّا حسن را زنده يافتند. اسماء بن خارجه، دايي او حاضر بود و به ديگران گفت: او پسر خواهر من است؛ وي را به من وانهيد. اگر ابن زياد او را به من بخشيد، چه بهتر وگرنه خودش درباره حسن تصميم بگيرد. اسماء، او را با خود به كوفه برد. اين خبر به عبيداللَّه رسيد. چون اسماء از اشراف كوفه و رئيس قبيله بني فزاره بود، ابن زياد مصلحت انديشي كرد و گفت: پسر خواهر ابو احسان را به او واگذاريد. اسماء، حسن را معالجه و مداوا كرد تا بهبود يافت و سپس به مدينه فرستاد.

برخي از نويسندگان درباره نسبت حسن مثنّي با اسماء بن خارجه در ذيل اين روايت نوشته اند: چون مادر حسن مثنّي از قبيله اسماء بن خارجه بود، به رسم عرب، اسماء، خود را دايي حسن ناميد. [4] .

از اهل بيت امام حسين عليه السلام زنان و مردان ديگري، شاهد وقايع نهضت و حوادث روز عاشورا و پس از آن بوده اند؛ از جمله خواهران، همسران، فرزندان سيّدالشهدا عليه السلام و بستگان برخي از شهيدان كه به اسارت دشمن در آمده بودند.

از خاندان و بازماندگان شهيدان كه بگذريم؛ برخي مبارزان نيز بنا به عللي كه در تاريخ آمده است از معركه نجات يافته كه نام افراد ذيل در منابع آمده است:

غلامِ عبد الرحمان بن عبد ربّه انصاري خزرجي، از جمله كساني است كه از حادثه عاشورا جان سالم به در برده است. هر چند از نام و سرگذشت وي، اطّلاعي در دست نيست؛ ولي نوشته اند به همراه مولاي خود، عبد الرحمان در كربلا بوده و برخي وقايع را گزارش كرده است. [5] .

عُقبة بن سَمعان كه از آغاز تا به انجام، همراه امام حسين عليه السلام بوده و در روز عاشورا به اسارت سپاه ابن زياد در آمده است. [6] عقبه به دليل آن كه از مدينه تا كربلا تا آخرين لحظات به امام حسين عليه السلام نزديك بوده است، روايات دقيق و متعدّدي را از حوادث نهضت و مقتل امام حسين نقل كرده است.

برخي از «طرماح» نيز به عنوان يكي از بازماندگان اصحاب امام حسين عليه السلام نام برده اند كه رواياتي از او در كتاب هاي تاريخي، نقل شده است.

ابو موسي موقع بن ثمامه اسدي نيز در سپاه امام حسين عليه السلام حضور فعّال داشته از بازماندگان حادثه عاشورا به شمار رفته كه گويا بستگانش او را از اسارت نجات داده و با خود به كوفه برده اند. [7] .

ضَحّاك بن عبداللَّه مشرقي همداني نيز از كساني است كه از ميانه راه، با امام همراه گرديد و طبق عهدي كه با آن حضرت بسته بود تا لحظات آخرين در سپاه آن بزرگوار، به نبرد با يزيديان پرداخت و سرانجام با زمينه اي كه فراهم آورده بود، از چنگ دشمن گريخت. او سال ها پس از واقعه عاشورا زيست و روايتگر وقايع عاشورا گرديد. بخش قابل توجّهي از روايات ابو مخنف كه در تاريخ طبري ماندگار شده است، از زبان اوست.

افزون بر اينها، از سپاه اشقيا هم اشخاصي چون حميد بن مسلم، شَبَث بن رِبعي و ديگران به سبب تنبّه و عذاب وجدان و يا به جهت تفاخر و كسب جاه و مال، روايتگر برخي از رويدادها بوده اند.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 4، ص 353 و 359.

[2] الإرشاد، ص 196.

[3] اللهوف، ص 191.

[4] ر. ک: نگاهي نو به جريان عاشورا، ص 201.

[5] تاريخ طبري، ج 4، ص 321.

[6] همان، ص 313.

[7] تاريخ طبري، ج 4، ص 347.