بازگشت

انتهي المقصود


الي هنا انتهي المقصود في هذه الرسالة الشريفة و ذلك في اليوم الحاديعشر من ذي القعده الحرام سنة 1342 اثنين و أربعين بعد ثلثمأة و ألف و هو يوم ولادة مولانا و سيدنا ابي الحسن علي بن موسي الرضا صلوات الله عليه في جوار قبره الشريف و يناسب أن نتبرك بذكر القصيدة الشريفة المشتملة علي الحكم و المواعظ المنيفة المنسوبة اليه (عليه السلام) و نختم هنا هذه الوجيزة فيكون ختامها مسك و القصيدة الشريفة هذا كما أوردها صاحب كتاب «جواهر الأدب» و نسبها اليه (سلام الله عليه).



وا عجبا للمرء في ذاته

يجز ذيل التيه التيه في خطرته



يزجره الوعظ فلا ينتهي

كأنه الميت في سكرته



يبارز الله بعصيانه

جهرا و لا يخشاه في خلوته



و ان يقع في شدة يبتهل

فان نجي، عاد الي عادته



ارغب لمولاك، و كن راشدا

و اعلم بان العز، في خدمته



واتل كتاب الله تهدي به

واتبع الشرع علي سنته



لا تحترص فالحرص يرزي الفتي

و يذهب الرونق من بهجته



و الحظ لا تجلبه حيلة

كيف يخاف المرء من فوتته



ما فاتك اليوم سيأتي غدا

ما في الذي قدر من حيلته



قضاؤه المحتوم في خلقه

و حكمه النافذ مع قدرته



قد يرزق العاجز مع عجزه

و يحرم الكيس مع فطنته



لا تنهر المسكين يوما اتي

فقد نهاك الله عن نهرته



ان عضك الدهر فكن صابرا

علي الذي نالك من عضته



او مسك الضر فلا تشتكي [1]

الا لمن تطمع في رحمته



لسانك احفظه وصن نطقه

و أحذر علي نفسك من عثرته [2] .



فالصمت زين و وقار و قد

يوتي علي الانسان من لفظته



من أطلق القول بلا مهلة

لا شك ان يعثر في عجلته



من لزم الصمت، نجي سالما

لا يندم المرء علي سكتته



من اظهر الناس علي سره

يستوجب الكي علي مقلته



من مازح الناس استخفوا به

و كان مذموما علي مزحته



كن عن جميع الناس في معزل

قد يسلم المعزول في عزلته



من جعل الخمر شفاء له

فلا شفاه الله من علته



من نازع الأقيال [3] في امرهم

بات بعيد الرأس عن جثته



من لاعب الثعبان في كفه

هيهات ان يسلم من لسعته



من عاشر الأحمق في حاله

كاه هو الأحمق، في عشرته



لا تصحب النذل فتردي به [4]



لاخير في النذل، و لا صحبته



من اعتراك الشك في جنسه

و حاله فانظر الي شيمته



من غرس الحنظل لا يرتجي

ان يجتني السكر من غرسته



من جعل الحق له ناصرا

ايده الله علي نصرته



و أقنع بما اعطاك من فضله

و اشكر لمولاك علي نعمته



و انظر الي الحر و احواله

و أجلسه بين الناس في رتبته



لا بارك الله العلي في امرء

يلدغ كالعقرب في لدغته



لا تطلب الأحسان من غادر

يروغ كالثعلب في روغته



لا خير في الجار اذا لم يكن

ذا عفة يؤثر في عفته



ألناس خدام لذي نعمة

و كلهم يرغب في خدمته



و ان تزوجت فكن حاذقا

و أسال عن الغصن و عن منبته [5] .



و ابحث عن الطهر و احواله

من عنصر الحي و ذي قربته



يا حافر الحفرة اقصر فكم

من حافر يصرع في حفرته



احذر دعا اخا حرقة

و بات يسقي الدمع من عبرته



أكرم غريب الدار و أعمل علي

راحته مادام في غربته



فمن غذي بالمال ذا شحة

تذمه الناس علي شحته



يا ظالما قد غره ظلمه

اي عزيز، دام في عزته



ألموت محتوم لكل الوري

لابد ان تجرع من غصته



تمت القصيدة الشريفة و الحمدلله أولا و آخرا و صلي الله عليه و آله.

كتبها بيمناه الوازرة عباس بن محمد رضا القمي عفي عنه.

قد وقع الفراغ من تصحيح هذه الأوراق الشريفة، بيد اقل العباد عبدالرحيم بن الحاج حاتم بن حسينعلي بن عباس العقيقي البخشايشي التبريزي غفر الله ذنوبه و ذنوب آبائه الكرام ثم و كمل في شهر ذيحجة الحرام سنة 1410 ه من الهجرة النبوية علي هاجرها آلاف السلام و التحية.

پايان نامه

در اينجا آنچه از اين رساله را در نظر داشتيم پايان پذيرفت و اتمام آن در روز يازدهم ذي قعدة الحرام 1342 ه. ق يك هزار و سيصد و چهل و دو هجري قمري سال روز ولادت با سعادت مولي و سيد و پيشواي ما ابوالحسن علي بن موسي الرضا (صلوات الله عليه و علي آبائه) در جوار قبر شريف او انجام گرفت.

پايان كتاب

مناسب است در پايان كتاب با ذكر قصيده ي شريفه اي كه مشتمل بر پندها و اندرزها و منصوب به آن بزرگوار است تبرك جسته و اين مختصر را به پايان ببريم كه پايان آن مشكين و عطرآگين گردد و قصيده ي شريفه آن است كه صاحب «جواهر الادب» آن را آورده است و به آن بزرگوار نسبت داده است و مضمون اشعار به اين ترتيب است.

شگفت و تعجب از فردي است كه هلاكت را به سوي خود فرامي خواند وعظ و اندرز او را از كارهاي نكوهيده بازمي دارد ولي او قبول موعظه نمي كند.

مثل اين كه او در خواب بدمستي به سر مي برد با عصيان و طغيان خود در حال مبارزه ي آشكار با خدا است.

در خلوت نيز از او نمي ترسد اگر در شدت و ناراحتي قرار گيرد به خداي خود ابتهال و تضرع مي كند ولي پس از خلاصي به عادت خود بازمي گردد.

اي غافل به سوي خدا و مولاي خود رغبت و علاقه پيدا نما و بدان كه عزت حقيقي در خدمت گزاري اوست.

كتاب خدا را بخوان تا هدايت يابي و در راه سعادت خويش از احكام شريعت پيروي نما.

حرص و طمع را پيروي منما چون حرص، فرد را كج و رونق را از سيماي او بيرون مي برد.

كاميابي و بهره مندي را هيچ تلاشي به دست نمي آورد پس چگونه است كه مرد از فوت آن مي ترسد.

چيزي كه امروز از تو فوت شده است فردا به دست تو مي رسد در مورد سرنوشت چاره اي نيست.

قضاي حتمي او در خلقتش جريان دارد و حكم نافذ او با تمام قدرت نفوذ و جريان دارد.



به نادان آن چنان روزي رساند

كه صد دانا در آن حيران بماند



هرگز به مسكين و فقير غضب و خشم روا مدار چون خداوند از آن نهي كرده است اگر روزگار به تو فشار وارد ساخت صبور و بردبار باش درد دل را فقط به او بگو كه همه چيز از اوست اگر ناروائي به تو رسيد شكايت سر مده مگر به آن كس كه در رحمت او طمع مي ورزي.

زبان خود را نگه دار و نطق آن را كنترل نما و از لغزش آن در حذر باش.

سكوت وقار و زينت مرد است چه بسا از ناحيه زبان و گفتار صدمه به انسان مي رسد.

كسي كه سكوت را پيشه نمايد با سلامتي نجات مي يابد و فرد هرگز از سكوت پشيمان نمي گردد.

كسي كه ديگري را بر راز و سر خود آشكار سازد روزي گرفتار وبال اين امر خواهد شد.

كسي كه مزاح و شوخي را پيش گيرد مردم او را سبك و خوار خواهند شمرد و مورد شماتت قرار خواهند داد.

از مردم عزلت و گوشه گيري فرابگير چون فرد گوشه گير سالم و ايمن خواهد بود.

فردي كه شراب را داروي خود قرار دهد يقين بداند كه خداوند از مرضش شفا نخواهد داد.

فردي كه با ملوك و پادشاهان سر ستيز داشته باشد بلاخره سر خود را از بدن جدا خواهد كرد.

فردي كه با دم روبا بازي كند بسيار دور است كه از گزند او ايمن و آسوده باشد.

فردي كه با احمق و نادان معاشر باشد او در زندگي خويش احمق و نادان خواهد ماند.

با فرومايگان مصاحبت نداشته باش چون فرد را به پستي مي كشاند و خيري در آن نيست.

فردي كه حنظل بكارد اميدي نيست كه از كشت خود شكر برداشت كند.

فردي كه يار و ياور حق و حقيقت باشد خداوند متعال او را مورد نصرت قرار مي دهد.

به آنچه كه خداوند به تو عنايت كرده است قانع باش و در برابر نعمت او شكرگزار.

به «حر» و احوال و سرگذشت او بنگر، او را در بين مردم در رتبت و منزلت خويش قرار بده.

خداوند متعال هرگز فردي را كه همانند عقرب نيش مي زند به مراتب بالا نمي رساند.

هرگز نيكي را از فرد شيادي انتظار نداشته باش او همانند روباه حيله مي ورزد.

همسايه ي كه داراي عفت نبوده باشد كه مورد اقتباس گردد، خير و ثمري در او نيست.

مردم خادم ارباب نعمت هستند و همگي در خدمت گزاري او رغبت نشان مي دهند.

اگر خواستي ازدواج كني پس آگاه باش و از ريشه و شاخه ي همسر جويا باش.

اي فردي كه به ديگري چاره مي كني چاه را كوتاه كن چه بسيار كه خود در آن بيفتي.

اي فرد غريب اكرام نما در راحتي و آسايش او مادام كه در غربت است كوشا باش.

اي فرد ستمگر كه ستم تو را فريب داده است، بدان كدام عزيزيست كه در عزت خود مدام باشد.

مرگ بر همگان حتمي است و چاره اي نيست كه همگان جرعه اي از آن خواهند نوشيد.

ترجمه و تصحيح و اعربگزاري اين كلمات نوراني اين اوراق زرين و سفيد و روحاني، با دست كمترين بندگان خداي رحيم و رحمان، عبدالرحيم بن مرحوم حاج حاتم بن مرحوم حسينعلي عقيقي بخشايشي آذربايجاني در ماه ذيحجة الحرام 1410 ه. ق در بلده طيبه. قم و حوزه مقدسه ي آن (كه خداوند متعال آن را از آفات و بليات، سالم و محفوظ دارد) انجام پذيرفت به اين اميد كه ذخيره ي آخرت و برگه ي عبور از صراط مستقيم حشر بوده باشد

والسلام علينا و علي عباد الله الصالحين


پاورقي

[1] روي انه. قال لقمان لابنه اعلم اي بني اني قد ذقت الصبر و انواع المر فلم ار امر من الفقر اذا افتقرت يوما فاجعل فقرک ينک و بين الله و لا تحدث الناس بفقرک فتهون عليهم ثم سل في الناس هل من احد دعا الله فلم يجبه، او سأله فلم يعطه.

[2] و قد اخذ ابن السکيت يعقوب بن اسحق الأهوازي الشيعي هذا المضمون في شعره



يصاب الفتي من عثرة بلسانه

و ليس يصاب المرء من عثرة الرجل‏



فعثرته في القول تذهب رأسه

و عثرته في الرجل تبرء عن مهل‏



و من الغريب انه وقع فيما حذره من عثرات اللسان قتله المتوکل سنة 244 لکلام له و قطع لسانه.

[3] اقيال اليمن پادشاهان يمن.

[4] نذل بالفتح ناکس و خوار و حقير قال اميرالمؤمنين عليه‏السلام لا تصحب الفاسق فانه يزين لک فعله و يود ان تکون مثله.



رقم بر خود بناداني کشيدي

که نادان را به صحبت برگزيدي‏



طلب کردم ز دانائي يکي پند

مرا فرمود با نادان مپيوند



که گر داناي دهري خر بباشي

و گر ناداني، اي بدتر بباشي.

[5] قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: ايها الناس اياکم و خضراء الدمن؟ قيل يا رسول الله! و ما خضراء الدمن؟ قال ألمرئة الحسناء في منبت السوء.