بازگشت

عدم افتاء


ألثالث عشر: أن لا يفتي في الأحكام اذا لم يكن من أهل الفتوي و كفي في هذا المقام كلام السيد الأجل الأورع الأزهد الأسعد قدوة العارفين و مصباح المتهجدين صاحب الكرامات الباهرة أبوالقاسم رضي الدين السيد بن طاوس [1] قدس الله سره و رفع في الملاء الأعلي ذكره. قال في كلام له: كنت قد رأيت مصلحتي و معاذي في دنياي و اخرتي في التفرغ عن الفتوي في الأحكام الشرعية لأجل ما وجدت من الاختلاف في الرواية بين فقهاء أصحابنا في التكاليف الفعلية و سمعت كلام الله جل جلاله يقول: عن أعز موجود عن الخلائق، عليه محمد صلي الله عليه و آله: «و لو تقول علينا بعض الأقاويل لأخذنا منه باليمين» [2] الآيات فلوه صنفت كتبا في الفقه يعمل بعدي عليها كان ذلك نقضا لتورعي عن الفتوي و دخولا تحت خطر و الآية المشار اليها لأنه جل جلاله اذا كان تهديده للرسول العزيز الأعلم لو تقول عليه فكيف يكون حالي اذا تقولت عليه جل جلاله و أقتيت أو صنفت خطأ أو غلطا يوم حضوري بين يديه الي آخر ما ذكره رحمه الله.

عدم افتاء

در صورتي كه اهل فتوي نباشد و مباني و اصول احكام در دست او نباشد مبادرت به اصزار فتوي ننمايد در اين مقام كفايت مي كند سخن سيد اجل اورع، ازهد، اسعد، پيشواي عارفان و چراغ پارسايان ابوالقاسم رضي الدين سيد بن طاووس (م 664 ه. ق) و خداوند در ملاء اعلي جايگاه او را بالاتر نمايد آن مرحوم در اين باره سخني دارند جائي كه مي فرمايد: «من مصلحت و سلامت دين و دنياي خدا را در اين امر ديدم كه از فتوي دادن در احكام شرعيه فارغ و آسوده باشم به علت آن اختلافاتي كه در روايت بين فقهاي اصحاب ما وجود دارد به ويژه در آن تكاليف فعلي كه جريان دارد كلام خداي عزوجل را شنيدم جائي كه از عزيزترين آفريده هاي خود محمد صلي الله عليه و آله سخن مي گويد و مي فرمايد: اگر برخي از گفتارها را به ما نسبت مي داد هر آينه با قدرت دست او را مي گرفتيم» و آيات ديگري در همين رديف... پس اگر كتابي در فقه مي نوشتم كه بعد از درگذشتم مورد عمل قرار مي گرفت نقض ورع از فتوي و نوعي دخول در آيه ي مشاراليها قرار مي گرفت چون خداوند متعال وقتي پيامبر عزيز و اعلم خود را مورد تهديد قرار مي دهد پس حال و احوال من چگونه مي شد؟ در صورتي كه فتوي مي دادم يا كتابي به خطاء و غلط در فقه تصنيف مي نمودم در آن روزي كه در پيشگاه الاهي حاضر مي شدم چگونه پاسخ مي دادم؟


پاورقي

[1] صاحب الطرائف و اللهوف و الأقبال (المتوفي 664 ه. ق).

[2] الحاقة الايه 44.