بازگشت

فضائل اصحاب القائم


فلا بأس ان نذكر هيهنا رواية في فضل أصحاب القائم (عليه السلام) الذين مثلهم مثل أصحاب الحسين (عليه السلام) الذين مثلهم في الأرض مثل المسك الذي يسطع ريحه فلا يتغير أبدا و مثلهم في السماء مثل القمر المنير الذي لا يطفأ نوره أبدا.

ألبحار عن السيد علي بن عبدالحميد بالأسناد عن أبيعبدالله (عليه السلام) قال له اي للقائم (عليه السلام) كنز بالطالقان، ما هو بذهب و لا فضة وراية لم تنشر منذ طويت و رجال كان قلوبهم زبر الحديد لا يشوبها شك في ذات الله اشد من الحجر لو حملوا علي الجبال لأزالوها، لا يقصدون براياتهم بلدة الا خربوها كان علي خيولهم العقبان يتمحسون بسرج الأمام (عليه السلام) يطلبون بذلك ألبركة و يحفون به يقونه بأنفسهم في الحروب و يكفونه ما يريد فيهم رجال لا ينامون الليل، لهم دوي في صلواتهم كدوي النحل يبيتون قياما علي اطرافهم، و يصبحون علي خيولهم، رهبان بالليل، ليوث بالنهار هم أطوع له من الأمة لسيدها كالمصابيح كأن قلوبهم القناديل و هم من حشية الله مشفقون، يدعون بالشهادة و يتمنون ان يقتلوا في سبيل الله، شعارهم يا لثارات الحسين، اذا ساروا تسير الرعب أمامهم مسيرة شهر، يمشون الي المولي ارسالا بهم ينصر الله امام الحق.

قلت فما أحقهم بوصف من قال:



لله. قوم ينصر اذا ما الليل جنهم

قاموا من الفرش للرحمن عبادا



و يركبون مطايا لاتملهم

اذا هم بمنادي الصبح قد نادي



هم اذا ما بياض الصبح لاح لهم

قالوا من الشوق، ليت اليل قد عادا



هم المطيعون في الدنيا لسيدهم

و في القيمة سادوا كل من سادي



ألأرض تبكي عليهم حين تفقدهم

لأنهم جعلوا للأرض اوتادا



في الحديقه الحكمية [1] في شرح الحديث السادس في الرضا بقضاء الله. قال و في الحديث أن موسي (عليه السلام) قال يا رب! أرني أحب خلقك اليك و أكثرهم لك عبادة فأمره الله تعالي أن ينتهي الي قرية علي ساحل بحر و أخبره أنه يجده في مكان قد سماه له فوصل الي المكان فوقع علي رجل مجذوم مقعد أبرص يسبح الله تعالي فقال موسي (عليه السلام) يا جبرئيل أين الرجل الذي سألت ربي أن يريني؟

فقال جبرئيل هو يا كليم الله هذا فقال: يا جبرئيل اني كنت أحب أن أراه صواما قواما

فقال جبرئيل هذا أحب الي الله تعالي و أعبد له من الصوام القوام و قد امرت باذهاب كريمتيه فأسمع ما يقول فأشار جبرئيل الي عينيه فسالتا علي خديه فقال متعتني بهما حيث شئت و سلبتني اياهما حيث شئت و أبقيت لي فيك طول الأمل يا بار يا وصول! فقال له موسي (عليه السلام) يا عبدالله اني رجل مجاب الدعوة فان أحببت أن أدعو لك تعالي يرد عليك ما ذهب من جوارحك و يبرئك من العلة فعلت فقال (رحمة الله عليه) لا أريد شيئا من ذلك اختياره لي أحب ألي من أختياري لنفسي. و هذا هو الرضا المحض كما تري فقال له موسي (عليه السلام) سمعتك تقول يا بار! يا وصول! ما هذا البر و الصلة الواصلان اليك من ربك؟

فقال ما أجد في هذا البلد يعرفه غيري فراح متعجبا و قال هذا عبد أهل الدنيا و مثل تعجبه ممن رضي بقضاء الفعل تعجبنا ممن رضي بقضاء الأمر ألمؤدي الي تلف النفوس و ذهاب الأعضاء و مفارقة الأولاد و النساء كزهير بن القين البجلي و مسلم بن عوسجة الأسدي و أبي حجل المشهر و حبيب بن مظهر و أمثالهم (رضي الله عنهم) و أبلغهم من رحمته غاية الرضا فأنهم رأوا بحارا من الحديد، تلظي تحتها عبيد الدنيا فخاضوها رضا بالقضاء و تعرضا للرضا.

داستاني از صبر و پايداري:

در بحارالأنوار از سيد علي بن عبدالحميد با اسناد خود از ابي عبدالله (عليه السلام) روايت نموده است كه فرمود: «براي قائم (عج) گنجينه اي در دو جهان موجود و آماده است كه البته آن گنجينه ي طلا و نقره نيست بلكه پرچمي است كه هنوز باز گشوده نشده است از آن لحظه اي كه پيچيده شده است و آن مرداني هستند كه. قلوب و دلهاي آنان مانند آهن پاره ها مي باشد هرگز شك و ترديدي در مورد خداوند متعال به. قلوب آنان راه پيدا نكرده است آنان در مورد ذات الاه شديدتر از سنگ پارها هستند اگر آنان به كوهها و تپه ها حمله ور شوند و به يقين آنها را از جاي خود، تكان مي دهند و با پرچمهاي خود به سوي هدفي رهسپار نمي شوند جز آن كه آن هدف را منهدم مي سازند مثل اين كه بر مركبهاي آنان پيوستي است كه به زين اسب امام (ع) بسته شده است

آنان زين اسب امام را مسح مي كنند و به اين وسيله، خير و بركت جستجو مي كنند و خود را با آن مي پيچند و به وسيله ي آن خود را در جنگها حفاظت مي كنند. آنان مردماني هستند كه شبها تا سحر بيداري مي كشند، در نمازها و عبادتها همهمه همانند سر و صداهاي زنبوران عسل دارند آنان ايستاده و دائم در حال قيام هستند و بر زين مركبهاي خويش صبح مي كنند. عابدان شب و شيران روز مي باشند آنان مطيع ترين و فرمانبردارترين افراد امت نسبت به امام و پيشواي خويش مي باشند همانند چراغهائي هستند كه. قلبها و كانون دلهاي آنان، قنديلهاي آن چراغها مي باشند آنان مالامال از خشيت و خوف الاهي هستند دائم شهادت در راه خدا را مسئلت مي نمايند و آرزو دارند كه در راه خدا كشته شوند شعار هميشگي آنان يا خون خواهان حسين! مي باشد.

آنان وقتي گام برمي دارند رعب و وحشت هم پيشاپيش آنان حركت مي كند در يك ماه به سوي مولي و پيشوايشان راه مي ورزند و خداوند به كمك آنان پيشواي حق را نصرت و ياري مي دهد. آنان مشمول اشعاري هستند جائي كه شاعر گويد:

«خداوند پاداش قومي را عنايت كند كه به هنگام فروپوشاندن شب از بستر خود برمي خيزند و به عبادت رحمان مي پردازند. آنان به امواجي سوار مي گردند كه آنان را خسته و ملول نمي كنند هنگامي كه نداگر صبح؛ ندا در دهد

آنان كساني هستند هنگامي كه سپيده ي صبح بر آنان دميد از شوق و ذوق بندگي مي گويند اي كاش شب دوباره بازبرمي گشت.

آنان اطاعت كنندگان و فرمانبرداران از پيشوا و رهبر خود هستند و در روز قيامت سادات و بزرگان تمام بزرگان هستند.

آنان افرادي هستند كه زمين به هنگام از دست دادن آنان گريه سر مي دهد چون آنان ستونها و استوانه هاي زمين قرار داده شده اند»

در حديقه حكميه در شرح حديث ششم در مورد رضا و خشنودي به. قضاي الاهي گويد: كه در حديثي از موسي بن عمران نقل شده است كه روزي آن پيامبر اولوالعزم در جايگاه عبادت به خداوند متعال عرض نمود: پرودگارا! محبوب ترين و عابدترين مخلوقات را به من نشان بده! خداوند متعال به او امر نمود كه به يك آبادي در ساحل دريائي برود و در آنجا نشان آن بنده ي عابد و محبوب را به او داد. موسي (ع) به آن محل رفت چشمش به يك فرد جذامي داراي بيماري برص و زمين گيري افتاد كه مشغول ذكر و تسبيح پرودگار بود، موسي به جبرئيل گفت پس آن مرد مورد نظر كجا است؟ كه از خداوند خواسته بودم او را به من نشان دهد؟

جبرئيل گفت، بلي يا كليم الله! اين همان فردي است كه مورد سوال شما قرار داشت. كه او را ديده باشيد. موسي گفت: من دوست داشتم فردي كه به من نشان داده مي شود فرد روزه دار و دائم عبادتگري بوده باشد.

جبرئيل گفت: اين فرد محبوب تر و عبادت كننده تر از روزه دار و دائم العباده در پيشگاه الاهي است و من مأمور شده ام دو چشم او را بيرون آورم پس نگاه كن كه چگونه با من برخورد خواهد نمود.

پس جبرئيل اشاراتي به دو چشم او نمود پس هر دو به صورت او جاري شدند پس بي اين كه جزع و فزعي داشته باشد عرض كرد خدايا! از اين دو چشم مدتها مرا برخوردار نموده بودي آن گونه كه خود خواسته بودي و اكنون آنها را از من سلب نمودي آن چنان كه خود خواسته اي، اي احسان كننده و اي صاحب لطف و كرم!

موسي به آن فرد گفت: من فرد مستجاب الدعوه هستم اگر خواسته باشي از خداوند متعال مسئلت مي نمايم تا آنچه از جوارح و اعضاي تو از دست رفته است به تو برگرداند و تو را از اين خاموشي و مريضي شفا بدهد

آن بنده ي بردبار الاهي گفت: چيزي از تو نمي طلبم انتخاب و پسند خداوند متعال بهتر از انتخاب و اختيار من مي باشد (البته اين همان رضا و تسليم محض مي باشد)

موسي گفت: من مي شنوم كه تو در دعاي خود اي احسان كننده و اي صاحب لطف و عنايت دعا مي كني اين چه گونه احسان و رسيدگي به تو و حال تو است كه از جانب خداوند به تو مي رسد؟

پاسخ داد من گمان نمي كنم كسي او را بهتر از من شناخته باشد پس موسي شگفت زده شد مصداق آن داستان تعجب و شگفت موسي همانند تعجب و شگفت ما از فداكاريها و از دست دادن اعضاء و جوارح در راه خداست كه از ياران و اصحاب جوياگر رضاي پرودگار سرزده است اين اصحاب بزرگوار كه راضي به. قضاي الاهي شدند و در راه اين اعتقاد و خشنودي را، ارواح و اعضاء بدنهاي خود را از دست دادند زنان، فرزندان و اهل و عيال خويش را تن به اسير شدن دادند مانند: زهير بن قين بجلي، مسلم بن عوسجه اسدي، ابي حجل مشهر، حبيب بن مظهر - و امثال آنان كه رضايت و خشنودي خدا شامل آنان باد! و خداوند متعال از رحمت واسعه ي خود آنان را كامياب فرمايد آنان با چشمان خود درياهائي از آهن را مشاهده كردند كه در زير آن عده اي از بندگان خدا از شدت عطش مي سوزند پس آنان همراه آن سوختگان در جستجوي رضايت خداوند و خشنودي او به آن درياها، فرورفتند و جان خود را نثار كردند.


پاورقي

[1] الحديقة الحکمية: هي شرح الأربعين من الأحاديث النبوية، ظفرت بنسخة قديمة منها في مشهد مولينا اميرالمؤمنين صلوات الله عليه و کانت مشتملة علي احدي عشر حديثا و في ظهرها انها للامام المنصور بالله عبدالله بن حمزة بن سليمان (المتولد سنة 551 المتوفي سنة 610) (عشر و ستماة) في کوکبان قلت کوکبان. قرب صنعاء به. قصر کان مبنيا بالفضة و الحجارة و داخله بالياقوت و الجوهر و يلمع بالليل کما يلمع الکوکب فسمي بذلک کذا في المراصد (منه).