بازگشت

ابوخالد عمرو بن خالد اسدي صيداوي


عمرو از محترمين كوفه و از شيعيان مخلص بود كه همراه مسلم (رض) قيام كرد و پس

از خيانت مردم كوفه، به ناچار متواري گشت و چون جريان قيس بن مسهر و سخنان او را شنيد با اسب خود «الكامل» و برده ي خود «سعد و مجمع عائذي و پسرش و جنادة بن حارث سلماني و غلام نافع بجلي» از كوفه خارج شدند و طرماح [1] بن عدي طائي را هم به عنوان راهنما با خود بردند كه براي تهيه غذا جهت خانواده اش به كوفه آمده بود طرماح آنان را از بيراهه برد و چون از راهها نگهباني مي شد و از نگهبانان مي ترسيدند، خيلي تند به راه خود ادامه دادند تا اين كه در «عذيب الهجانات» [2] به خدمت امام رسيدند، سلام كردند و اشعاري خواندند. امام (ع) گفت، به خدا، من اميدوارم كه سرانجام كار ما، خواه شهادت و يا پيروزي، ختم به خير شود.

ابومخنف گفته: چون حر آنان را ديد به حسين (ع) گفت: اين چند نفر از كوفه هستند و جزو همراهان شما نيستند و من آنان را زنداني مي كنم يا برمي گردانم امام فرمود: من از آنان مانند جان خودم دفاع مي كنم زيرا آنان ياران من هستند و تو به ما قول داده اي كه تا آمدن نامه ي ابن زياد، متعرض ما نشوي، حر گفت: درست ولي اينان همراه تو نيامده اند امام فرمود: اينان ياران من هستند و در حكم افرادي هستند كه با من آمده اند اگر به. قولت عمل نكني با تو مي جنگم كه حر كوتاه آمد و از آنان دست برداشت.

باز ابومخنف گفته است: چون آتش جنگ بين امام حسين (ع) و لشكر كوفه مشتعل گرديد اينان در صف اول به دشمن حمله كردند و چون وارد جنگ شدند، دشمن متوجه آنان شد و آنان را محاصره كرد و چون حسين (ع) متوجه اين واقعه شد برادرش عباس را به كمك آنان فرستاد، عباس (رض) به تنهائي به دشمن حمله برد و صفوف را شكافت تا به آنان رسيد نجاتشان داد كه مجروح شده بودند. در برگشت مورد حمله ي مجدد واقع شدند و از عباس (رض) فاصله گرفتند و دسته جعي با اين كه مجروح بودند به دشمن حمله بردند و جنگيدند تا در يك محل به شهادت رسيدند كه عباس آنان را گذاشت و برگشت و مراتب را به عرض رساند و حسين (ع) به طور مكرر، به آنان رحمت مي فرستاد.


پاورقي

[1] بر وزن سنمار به معناي قد بلند، نام يک مرد طائي است ولي پسر ابن‏عدي بن حاتم معروف به بذل و بخشش نيست.

[2] نام جائي است در بالاي کوفه در چهار ميلي قادسيه و مرز سواد است و به سوي هجانات اضافه شده بدان جهت که نعمان بن منذر پادشاه حيره شترانش را در آنجا رها مي‏کرد.