بازگشت

سليمان بن رزين مولي حسين بن علي بن ابيطالب


سليمان از خدمتگزاران حسين (عليه السلام) مي باشد، كه حضرت هنگامي كه در مكه بود نامه هاي رؤساي قبائل پنجگانه بصره را به وسيله ي ايشان فرستاد.

طبري مي نويسد، حسين (عليه السلام) به رؤساي قبائل پنجگانه و اشراف و بزرگان بصره مانند: مالك بن مسمع بكري، احنف بن قيس تميمي، منذر بن جارود عبدي، مسعود بن عمرو أزدي، قيس بن هيثم، عمرو بن عبيدالله بن معمر نامه نوشت، تمام نامه ها به اين مضمون بود: «اما بعد خداوند از ميان مردمان محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را برگزيد و او را به مقام نبوت گرامي داشت و به سوي خلق فرستاد، پس از اين كه راه سعادت را به مردم نشان داد و رسالت الهي را به پايان رساند خداوند او را به ملاء اعلي نزد خود برد پس از رحلت آن حضرت ما نزديكان و دوستان، اوصياء و وارثان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و شايسته ترين مردم به جانشيني آن حضرت در ميان مردم بوديم ولي مردم ديگران را بر ما مقدم داشتند، و ما به اين امر تن داديم و از تفرقه ي امت اسلامي پرهيز كرديم. عافيت و عاقبت خير را مد نظر قرار داديم، در صورتي كه يقين داشتيم كه خلافت شايسته و حق ما مي باشد. با پيك خود اين نامه را براي شما فرستادم و شما را به عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر مي خوانم، زيرا سنت پيامبر از بين رفته و بدعت در دين احداث گرديده است، اگر به سخن من گوش فرادهيد و دستور مرا اجراء نمائيد شما را به راه رشد و سعادت هدايت خواهم كرد.»

پس از وصول نامه برخي از ايشان جريان را پنهان داشتند و عذر آوردند يا اين كه. قول مساعد و حمايت و اطاعت دادند، ولي منذر بن جارود هم فكر كرد كه اين امر حيله و دسيسه اي از طرف عبيدالله بن زياد باشد - عبيدالله داماد منذر بود و «بحريه» دختر منذر زن او بود - شبي كه عبيدالله فرداي آن شب مي خواست به سوي كوفه حركت كند منذر

نامه و پيك امام حسين (عليه السلام) را نزد او برد، عبيدالله نامه را خواند و فرستاد گردن سليمان را زدند، صبح فردا منبر رفت و مردم را ارعاب و تهديد كرد و عازم كوفه شد تا پيش از رسيدن حسين (عليه السلام) وارد كوفه شود.