توبه و شهادت پيرمرد شامي
قال الراوي: جاء شيخ، فدنا من نساء الحسين عليه السلام و عياله - و هم في ذلك الموضع - و قال: الحمدلله الذي قتلكم و أهلككم و أراح البلاد من رجالكم و أمكن أميرالمؤمنين منكم!!!
فقال له علي بن الحسين عليهماالسلام:«يا شيخ! هل
راوي گويد: در آن اثناء كه اهل بيت را نزديك درب مسجد نگاه داشته بودند، پيرمردي به نزد زنان عصمت و طهارت آمد و اين سخنان را به زبان راند: حمد خدا را كه شما را بكشت و بلاد را از فتنه مردان شما خلاص نمود و اميرالمؤمنين يزيد را بر شما مسلط ساخت حضرت.
سيدالساجدين عليه السلام در جواب او، فرمود: اي شيخ! آيا قرآن
قرأت القرآن؟».
قال: نعم.
قال: «فهل عرفت هذه الاية:«قل لا أسألكم عليه أجرا الا المودة في القربي)؟».
قال الشيخ: قد قرأت ذلك.
فقال له علي عليه السلام: «نحن القربي يا شيخ، فهل قرأت في بني اسرائيل: (و آت ذاالقربي حقه)؟».
فقال الشيخ: قد قرأت ذلك.
فقال: «فنحن القربي يا شيخ، فهل قرأت هذه الاية:(و اعلموا انما غنمتم من شي ء فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي)؟».
قال: نعم.
فقال عليه السلام:«فنحن القربي يا شيخ، و هل قرأت هذه الاية: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)؟».
قال الشيخ: قد قرأت ذلك. فقال عليه السلام:«نحن أهل البيت الذين خصنا الله بآية الطهارة يا شيخ».
خوانده اي؟ گفت: بلي. حضرت فرمود: اين آيه را ديده اي كه خداوند متعال فرموده: (قل لا اسئلكم...)؛ [1] يعني اي پيغمبر! به اين امت بگو كه من از شما براي ابلاغ رسالتم اجري نمي خواهم مگر آنكه درباره ي اقرباء و خاندانم دوستي نماييد».
آن شيخ عرض كرد: بلي، اين آيه شريفه را تلاوت نموده ام.
امام سجاد عليه السلام فرمود: ماييم «ذوي القربي» كه خدا در قرآن فرموده است. سپس فرمود: اي شيخ! آيا اين آيه را خوانده اي:(و آت ذالقربي حقه) [2] يعني اي پيغمبر ما، حق اقرباء خود را به ايشان برسان. آن پيرمرد گفت: بلي، اين آيه را هم قرائت كرده ام.
امام سجاد عليه السلام فرمود: ما خويشان پيامبر هستم. امام عليه السلام ادامه داد كه اي شيخ اين آيه را خوانده اي:
(واعلموا أنما...)؛ [3] يعني بدانيد هرگونه غنيمتي به دست آورديد، خمس آن براي خدا و براي پيامبر و براي ذوي القربي است». پيرمرد گفت: آري، اين آيه را نيز خوانده ام.
امام سجاد عليه السلام فرمود: آن «ذوي القربي» ما هستيم.
سپس امام فرمود: آيا آيه تطهير را خوانده اي كه خداوند متعال مي فرمايد:(انما يريد...)؛ [4] يعني خداوند مي خواهد كه از شما اهل بيت هر پليدي را بزدايد و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد. پيرمرد گفت: اين آيه را نيز تلاوت كرده ام. امام فرمود: ماييم آن اهل بيت كه خدا تخصيص داد ما را به نزول آيه ي تطهير.
قال الراوي: بقي الشيخ ساكتا نادما علي ما تكلم به، و قال: تالله انكم هم؟!
فقال علي بن الحسين عليهماالسلام:«تالله انا لنحن هم من غير شك، و حق جدنا رسول الله صلي الله عليه و آله انا لنحن هم».
قال: فبكي الشيخ ورمي عمامته، ثم رفع رأسه الي السماء و قال: أللهم اني أبرء اليك من عدو آل محمد صلي الله عليه و آله من الجن والانس.
ثم قال: هل لي من توبة؟
فقال له: «نعم، ان تبت تاب الله عليك و أنت معنا».
فقال: أنا تائب.
فبلغ يزيد بن معاوية حديث الشيخ، فأمر به فقتل.
راوي گويد: آن پيرمرد پس از استماع اين كلام از فرزندن خيرالانام زبان از گفتار فروبست و از گفته هاي خود پشيمان گشت و از روي شگفت و تعجب، آن حضرت را سوگند داد كه آيا شما اهل بيت حضرت رسول هستيد؟!
امام زين العابدين عليه السلام فرمود: به خدا سوگند كه ما همان اهل بيت پيامبريم و در اين خصوص مجال هيچ شك و شبهه اي نيست و به حق جد ما رسول صلي الله عليه و آله سوگند كه ماييم اهل بيت خاتم الانبياء.
پيرمرد چون از حقيقت حال مطلع گشت اشك از چشمانش جاري گرديد و عمامه را از سر برداشت و بر زمين انداخت و سر را به سوي آسمان بلند نمود و گفت: خداوندا! من بيزارم از آن كسي كه دشمن آل محمد است چه از جن باشد و چه انس. سپس عرض نمود: آيا توبه من قبول مي شود؟
امام عليه السلام فرمود: اگر توبه نمايي، خدا توبه تو را مي پذيرد و تو در آخرت با ما خواهي بود. آن پيرمرد عرض نمود: من از كردار خويش توبه كردم و نادم شدم. چون اين خبر به يزيد بن معاويه - عليهماالهاوية - رسيد، حكم نمود آن پيرمرد را به قتل رساندند.
پاورقي
[1] سورهي شوري (42)، آيهي 23.
[2] سورهي اسراء (17)، آيه 26.
[3] سورهي انفال (8)، آيه 41.
[4] سورهي احزاب (33)، آيه 33.