بازگشت

اموري كه پس از شهادت خامس آل عبا واقع گرديد


المسلك الثالث: في الامور المتأخرة عن قتله عليه السلام.

و هي تمام ما أشرنا اليه.

قال: ثم ان عمر بن سعد - لعنه الله - بعث برأس الحسين - عليه الصلاة والسلام - في ذلك اليوم - و هو يوم عاشوراء - مع خولي بن يزيد الاصبحي و حميد بن مسلم الازدي الي عبيدالله بن زياد، و أمر برؤوس الباقين من أصحابه و أهل بيته فنظفت و سرح بها شمر بن ذي الجوشن - لعنةالله - و قيس بن الأشعث و عمرو بن الحجاج، فأقبلوا بها حتي قدموا الكوفة.

و أقام ابن سعد بقية يوم واليوم الثاني الي زوال الشمس، ثم رحل بمن تخلف من عيال الحسين، و حمل نساء علي أحلاس أقتاب الجمال بغير وطاء


اين بخش در بيان اموري است كه پس از شهادت خامس آل عبا حضرت سيدالشهداء عليه آلاف التحية والثناء واقع گرديده و در اين قسمت مدعاي ما از اين كتاب و آنچه را كه در اول كتاب اشاره به آن نموديم به انجام خواهد رسيد. راوي گويد: عمر سعد لعين پس از قتل فرزند خاتم النبيين، سر مطهر امام شهيد را در همان روز عاشورا به همراه خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم ازدي - لعنهما الله - به نزد عبيدالله بن زياد بدنهاد، روانه داشت و نيز حكم داد كه سرهاي انور ساير شهداء - رضوان الله عليهم أجمعين - چه از اصحاب و ياران و چه از اهل بيت و جان نثاران آن حضرت را پاك و پاكيزه نمودند و آنان را با شمر بن ذي الجوشن پليد و قيس بن اشعث عنيد و عمرو بن حجاج لجوج، روانه كوفه نمود؛ پس آن اشقيا با سرهاي مطهر به سوي كوفه رفتند و عمر سعد خود نيز روز عاشورا و روز يازدهم را تا هنگام زوال در زمين كربلا اقامت نمود و بعد از زوال، آن اهل بيت غم آمال و آن كساني را كه از طوفان ستم آن اشقيا در سرزمين محنت و بلا، باقي مانده بودند از عيالات حسين عليه السلام، را بر روي پلاسهاي


و لا غطاء مكشفات الوجوه بين الاعداء، و هن ودائع خير الانبياء، و ساقوهن كما يساق سبي الترك والروم في أشد المصائب والهموم.

و لله در قائله:



يصلي علي المبعوث من آل هاشم

و يغزي بنوه ان ذا لعجيب



و قال آخر:



أترجوا أمة قتلت حسينا

شفاعة جده يوم الحساب



و روي: أن رؤوس أصحاب الحسين عليه السلام كانت ثمانية و سبعين رأسا، فاقتسمتها القبائل، لتتقرب بذلك الي عبيدالله بن زياد و الي يزيد بن معاوية:

فجاءت كندة بثلاثة عشر رأسا، و صاحبهم قيس بن الاشعث.

و جاءت هوازن باثني عشر رأسا، و صاحبهم شمر بن ذي الجوشن.

و جاءت تميم بسبعة عشر رأسا.


بي هودج شتران، سوار نمودند زنان آل عصمت و طهارت را كه امانتهاي انبياء بودند مانند اسيران ترك و روم با شدت مصيبت و كثرت غم و غصه، به اسيري مي بردند.

شاعر عرب اين مصيبت عظمي را به رشته نظم درآورده:

«يصلي علي المبعوث من...»؛ اين قضيه بسيار شگفت آور است كه مردم بر پيغمبر مبعوث كه از آل هاشم است، تحيت و درود بر روح پاكش مي فرستند و از طرف ديگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مي رسانند!!

آيا آن امتي كه امام حسين عليه السلام را به ظلم و ستم به شهادت رساندند، مي توانند در روز قيامت از جد بزرگوارش اميد شفاعت داشته باشند؟! روايت است كه سرهاي مطهر اصحاب امام حسين عليه السلام، هفتاد و هشت سر نوراني بودند. قبيله هاي اعراب براي تقرب جستن به ابن زياد پست فطرت و يزيد حرام زاده بدطينت، در ميان خود قسمت نمودند به اين نحو كه طايفه ي «كنده» سيزده سر مطهر را برداشتند و رئيس ايشان قيس بن اشعث پليد بود. قبيله «هوازن» دوازده سر مؤمن ممتحن را گرفتند به سركردگي شمر بن ذي الجوشن - لعنه الله - و گروه تميم هفده سر عنبر شميم را برداشتند و بني اسد شانزده سر از آن بندگان خداي احد، را بردند و قبيله مذحج هفت سر و باقي مردم پرشر سيزده سر انور را قسمت نمودند و با خود به كوفه آوردند.