بازگشت

گزارش از حوادث عاشورا و شهادت امام و ياران باوفايش


المسلك الثاني: في وصف حال القتال و ما يقرب من تلك الحال

قال الراوي:

و ندب عبيدالله بن زياد أصحابه الي قتال الحسين عليه السلام، فأتبعوه، و استخف قومه فأطاعوه، و اشتري من عمر بن سعد آخرته بدنياه و دعاه الي ولاية الحرب فلباه.

و خرج لقتال الحسين عليه السلام في أربعة آلاف فارس، و أتبعة ابن زياد بالعساكر لعنهم الله، حتي تكاملت عنده الي ست ليال خلون من المحرم عشرون ألف فارس.

فضيقوا علي الحسين عليه السلام حتي نال منه العطش و من أصحابه.


راوي گويد: عبيدالله زبان به دعوت اصحاب خويش برگشود كه با نور چشم رسول الله صلي الله عليه و آله، ستيزند و خون آن مظلوم را بريزند. آن بدنهادان نيز متابعت كردند وحلقه فرمانش در گوش نهادند و آن شيطان مردود از قوم خود طلب نمود كه در طاعتش درآيند و زنگ غبار از خاطر بزدايند. آن بي دينان نيز انگشت اطاعت بر ديده نهادند و سر به فرمانش دادند و آن زيانكار از عمر تبهكار، آخرت را به دنياي خود خريدار شد. آن غدار نابكار هم دين به دنيا فروخت و فرمان ايالت ري را بياندوخت خواستش كه امير لشكر كند و عهد خدا و رسول صلي الله عليه و آله را بشكند، عمر سعد نيز لبيكي بگفت و كفر باطني را نتوانست نهفت. با چهارهزار لشكر خونخوار از كوفه بيرون آمد و جنگ فرزند سيد ابرار و نور ديده حيدر كرار را مصمم گرديد. پس از آن، عبيدالله بن زياد لشكر پس از لشكر به دنبال آن بدبنياد روانه نمود تا آنكه در روز ششم محرم الحرام بيست هزار سواره لشكر بي دين بدآئين در كربلا جمع آمدند و كار را بر حسين مظلوم عليه السلام تنگ گرفتند تا به حدي كه تشنگي بر خود و اصحابش استيلا يافت.