بازگشت

خطبه بانو فاطمه، دختر امام حسين


راوي گويد: پس از آن كه فاطمه صغري همراه اسيران كربلا به كوفه وارد شد، اين خطابه را ايراد كرد:

خداي را سپاس مي گويم به شمار سنگريزه هاي دشت و بيابان و به وزن آنچه ميان خاك تا افلاك است. او را سپاس مي گويم و به او ايمان مي آورم و بر او توكل مي كنم.

اشهد ان لا اله الله وحده لا شريك له و ان محمدا عبده و رسوله. و گواهي مي دهم بر اين كه فرزندان پيامبر بي آن كه مكري انديشيده يا خوني ريخته باشند، بر ساحل فرات كشته شده اند. خدايا به تو پناه مي برم از اينكه بر تو دروغي ببندم و يا برخلاف آنچه بر پيامبرت فرو


فرستاده اي، سخني بگويم. تو بر محمد وحي كردي كه براي جانشين خود، علي بن ابي طالب، از مردم پيمان بگيرد. اما مردم حق او را پامال كردند و او را بدون گناه كشتند - همان طور كه ديروز فرزندش را كشتند - در خانه اي از خانه هاي خداوند كه در آن گروهي از مردم كه به زبان مسلمانند حضور داشتند - خداوند هلاكشان كند. نه در دوران زندگي و نه هنگام مرگ هيچ ستمي را از او دفع نكردند، تا آن كه او را نزد خود بردي، در حالي كه مناقبي پسنديده داشت. نرم خو بود و فضايلش بر همه آشكار بود. راه و روش او بر همگان شناخته بود. در راه تو از سرزنش هيچ سرزنش كننده اي و يا سركوفت هيچ سركوفت زننده اي نهراسيد.

پروردگارا! تو خود، در كودكي او را هدايت كردي و در بزرگي فضايلش را ستودي. او پيوسته مصلحت (دين) تو و پيامبرت را مي خواست. تا آن كه او را نزد خويش فراخواندي، در حالي كه پارسا و از حرص و آز بري بود، راغب به آخرت بود، و در راه تو مجاهدت كرد. تو از او خشنود شدي و او را برگزيدي و به راه راست هدايتش كردي.

اما بعد، اي مردم كوفه، اي اهل مكر و خودبيني و خيانت. ما خانداني هستيم كه خداوند ما را به شما مبتلا كرد و شما را به و سيله ي ما آزمايش فرمود. آنگاه آزمايش ما را نيكو قرار داد و دانش و فهم خويش را نزد ما به وديعت نهاد. ما گنجينه دانش و ظرف فهم و حكمت اوييم، و در روي زمين، حجت بلاد و عباد اوييم. خداوند به كرامت خويش ما را كرامت بخشيد و با پيامبرش محمد (ص) ما را بر بسياري از مردم فضيلت روشن و آشكار داد. شما ديروز ما را تكذيب كرديد و شمشيرهايتان به سبب كينه هاي پيشين خون ما اهل بيت را ريخت. چشم شما به اين كار روشن و دل هايتان شاد گشت، با دروغي كه بر خدا بستيد و مكري كه انديشيديد و خداوند بهترين مكركنندگان است. نفس هايتان شما را به شادي به ريختن خون ما و غارت اموال ما واداشت، و آنچه بر ما نازل شد [از مصيبت هاي بزرگ و فاجعه هاي عظيم]، پيش از آن كه تحقق يابد، در كتابي نوشته است و آن بر خدا آسان است. «تا به خاطر آنچه از دست داديد غم نخوريد و به خاطر آنچه به دست آورديد خوشحال نشويد. همانا خداوند هيچ متكبر فخر فروشي را دوست ندارد.» [1] .


واي بر شما! چشم انتظار لعنت خداوند باشيد، گويي كه بدبختي ها از آسمان بر شما فرو مي ريزد «آنگاه شما را به عذاب هلاك مي كند» و شما را به جان هم مي اندازد، سپس به خاطر ستمي كه بر ما روا داشتيد، در آخرت گرفتار عذاب مي گرديد، آگاه باشيد كه خداوند ستمكاران را لعنت مي كند.

واي بر شما! آيا مي دانيد چه دستي را بر سر ما بلند كرديد و چه شخصي به جنگ با ما برخاست و يا به تحريك چه كسي به جنگ ما آمده ايد؟ دل هايتان سخت و جگرهايتان تيره گشته است. بر دل هايتان مهر زده شده ست؛ و بر گوش و چشم تان مهر زده شده است و شيطان شما را فريفت و به شما دستور داد و بر چشم هاتان پرده افكند و شما هدايت نخواهيد شد.

اي كوفيان! واي بر شما! مگر از پيامبر خدا (ص) چه ستمي به شما رسيده است و چه خوني از او طلب داريد كه اين همه با برادرش علي بن ابي طالب، جد من، و پسرش و عترت پاكيزه و برگزيده اش عناد مي ورزيد و برخي از شما به آن افتخار مي كنيد. و مي گوييد:



نحن قتلنا عليا و ابن علي

بسيف هندية و رماح



و سبينا نساءهم سبي ترك

و نطحنا هم اي نطاح [2] .



خاك و سنگريزه بر دهان گوينده اين شعر باد! آيا به كشتن مردمي كه خداوند آنان را پاك گردانيده و هرگونه پليدي را از آنها دور ساخته است افتخار مي كنيد؟! پس هر چه مي تواني خشم بگير و چونان پدرت همانند سگ بر روي دو دست بنشين [در انتظار سرنوشت شوم خود باش]. بدانيد براي هر كس آن چيزي است كه خود كسب مي كند و از پيش مي فرستد. شما نسبت به ما حسد ورزيديد، واي بر شما به خاطر آنچه خداوند ما را بر شما فضيلت بخشيده است.



فما ذنبنا ان جاش دهر بجورنا

و بحرك ساج ما يواري الدعامصا [3] .




اين فضيلتي است كه خداوند بر هر كس بخواهد مي بخشد و خداوند داراي بخشش هايي بزرگ است و هر كس را كه خدا نور نبخشد، بر او نوري نخواهد بود.

با اين سخنان فرياد گريه و زاري مردم بلند شد و گفتند: بس است اي دختر پاكان كه قلب هاي ما را آتش زدي و دل هاي ما را كباب كردي؛ و آن حضرت ساكت شد.


پاورقي

[1] اشاره است به آيه‏هاي 22 و 23 سوره حديد (57).

[2] ما علي و فرزندان علي را با شمشيرها و نيزه‏هاي هندي کشتيم.

و زنانشان را مانند ترک‏ها اسير گرفتيم و به آنها شاخ زديم چه شاخي!.

[3] ما چه گناهي کرده‏ايم که روزگار اين همه بر ما ستم روا مي‏دارد. و درياي تو چنان آرام است که کرمي را هم نمي‏پوشاند.