بازگشت

حسين به ميدان مي رود


آنگاه آهنگ ميدان كرد و هماورد طلبيد. هيچ كس به هماوردي او نيامد مگر آن كه به

شمشير آن حضرت بر زمين افتاد.

گاه به ميمنه سپاه دشمن مي زد و چنين رجز مي خواند:



الموت اولي من ركوب العار

والعار اولي من دخول النار



گاه نيز به ميسره سپاه مي زد و مي خواند:



انا الحسين بن علي

آليت ان لا انثني



عبدالله بن عمار مي گويد: هيچ نديدم كسي در محاصره دشمن باشد و همه ياران و برادران و فرزندان او را كشته باشند و چنين دل استوار و پر جرأت بماند، به هر سوي سپاه كه مي زد از مقابل او مي گريختند و هيچ كس در برابر او نمي ايستاد. در اين هنگام عمربن سعد فرياد كشيد:

هان! او پسر يگانه جنگاور عرب است، او را از هر سوي در ميان گيريد. پس چهار هزار تير از هر طرف به سوي او آمد و مهاجمان ميان او و خيمه گاه جدايي انداختند. امام كه چنين ديد فرياد كشيد: اي پيروان خاندان ابوسفيان، اگر شما را دين نيست و از قيامت هم نمي ترسيد در دنيايتان آزاده باشيد و اگر چنان كه مدّعي هستيد عربيد، رسم گذشتگان خود به جاي آريد. شمر صدا زد: پسر فاطمه چه مي گويي؟ امام فرمود: اين منم كه با شما مي جنگم؛ فرزندان و زنان را گناهي نيست. تا من زنده ام مهاجمان خود را از ناموسم بازداريد.

شمر گفت: اين خواسته ات برآورده است.

مهاجمان از هر طرف به سوي او آمدند و پيكاري سخت درگرفت. تشنگي بر امام سنگيني كرد. پس به عمروبن حجاج كه در رأس چهار هزار نفر از فرات نگهباني مي داد حمله كرد و آنان را از راه كنار زد و خود را به آب رساند. اسب خواست آب بنوشد. حسين عليه السلام فرمود: تو تشنه اي و من هم تشنه ام. آب نمي نوشم تا تو بنوشي! اسب سر را بلند كرد، گويا كه فهميده بود.

چون حسين عليه السلام دست به سوي آب برد مردي از مهاجمان بانگ برآورد: آب مي نوشي و دل خنك مي كني، در حالي كه به خيمه هايت حمله برده اند؟ حسين عليه السلام آب راريخت و ننوشيد و تشنه به خيمه گاه بازگشت.



پـيـش خيل دشمنان تنها خـدا بـود و حـسين

ظـهـر عـاشـورا زمين كربلا بود و حـسين



واندر آن گـلشـن خزان لاله ها بود و حسـين

هر طـرف پرپر گلي از شاخه يي افتـاده بـود



زان همه ياران علي اصغر بجا بـود وحـسيـن

داشت در آغوش گـرمـش آخرين سربـاز را



بعد از آن گل خيمه ها ماتم سرا بود و حـسيـن

آخرين سربـاز هم غلـطـيد در خـون گـلـو



غرقه در خون دستش از پيكر جدا بود وحـسين

يـك طرف جـسم عـلمـدار رشيـد كـربـلا



كربـلا چـون لاله زاران باصفا بود وحـسيـن

عون وجعفر اكبر واصغر به خون خود خضاب



هر طرف از شش جهت تير بلا بود و حـسـين

تيـربـاران شد تـن سالار مـظلـومـان فراز



سيّد تقي قريشي (فراز)