محمد بن يحيي بن عبدالله
به شرح حال يحيي بن عبدالله مراجعه فرماييد. و از جمله محمد بن يحيي بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب عليه السلام است.
مادرش خديجه دختر ابراهيم بن طلحة بن... بود.
و محمد بن يحيي را بكار بن زبير (كه حاكم مدينه بود) به زندان افكند و او در آنجا از دنيا رفت.
احمد بن محمد بن سعيد به سندش از مالك بن زيد روايت كرده، و نيز علي بن ابراهيم علوي به سند خود از عمر بن عثمان زهري حديث كرده كه بكار بن زبير - هنگامي كه محمد بن يحيي به سويقه [1] رفته بود تا ماه رمضان را در آنجا روزه بگيرد - كسي را فرستاد او را دستگير ساخت و به زندان افكند و پي در پي فرستاده هاي خود را به زندان مي فرستاد و دستور مي داد كار را بر او سخت تر گيرند. يكي را مي فرستاد و دستور مي داد او را در كند كنند. ديگري را مي فرستاد و دستور مي داد زنجير گرانتري به پايش بيندازند تا اينكه محمد به يكي از آن فرستادگان گفت: به صاحب خود بگو:
اني من القوم الذين تزيدهم
قسوا و صبرا شدة الحدثان
من از مردماني هستم كه سختيهاي روزگار بر شكيبايي و استقامتشان مي افزايد. محمد همچنان در زندان بود تا هنگامي بكار او را بيرون آورده و بدو گفت: كيست كه كفالت تو را بكند و تعهد برايت بسپارد؟
محمد گفت: جماعت فرزندان ابوطالب.
و چون بكار اين سخن را بدانها گفت، برخي از آنها گفتند: ما از كسي كه به مخالفت با اميرالمؤمنين برخاسته كفالت نمي كنيم، محمد كه اين سخن را شنيد از جا جسته گفت:
و ما العود الا نابت في اُرومة
ابي صالح العيدان أن يتقطرا
بنو الصالحين الصالحون و من يكن
لأباء صدق تلقهم حيث سترا
1. هر چوبي از ريشه خود سبز مي شود، و چوبهاي اصيل به بريدن شاخه خود تن در نمي دهند.
2. فرزندان مردم صالح نيز صالح هستند و هر كه به راستي فرزندان پدران خود باشد، هر چه هم خود را مخفي كرده باشد آنها را ديدار خواهد كرد.
بكار دوباره او را به زندان بازگردانيد و همچنان در زندان بود تا از دنيا رفت.
پاورقي
[1] سويقه چنان که پيش از اين گفته شد نام دهي بود در اطراف مدينه و مرکز سکونت فرزندان حسن بن علي عليه السلام بوده است که سرانجام هم به دست بني عباس ويران گشت.