بازگشت

عبدالله بن حسين بن علي بن ابيطالب


مادرش رباب دختر امريء القيس بن عدي بن... و از طائفه كلب - بود، مادر رباب هند الهنود دختر ربيع بن مسعود بن...؛ مادر هند، ميسون دختر عمرو بن ثعلبة، و مادر ميسون، دختر اوس بن حارثه بوده است. ولي به عقيده ابن عبدة مادرش رباب دختر حارثة بن... و خواهر اوس بن حارثة ابن لاطائي.. و از قبيله طي بوده است.

و اين رباب همان زني است كه حضرت ابوعبدالله الحسين عليه السلام درباره اش فرموده:



لعمرك انني لا حب دارا

تكون بها سكينة والرباب



احبهما و ابذل جل مالي

و ليس لعتاب عندي عتاب



1. به جان تو كه من به راست دوست دارم خانه اي را كه در آن سكينه و رباب (نام) باشد.

2. من اين دو را دوست دارم و مال خود را در راهشان بذل مي كنم و سرزنش هم در اين باره بر من نيست.

و مقصود از سكينه، دختري بود كه از همين رباب داشت، و نام سكينه، امينه و به گفته برخي: اميمة [1] بود - ولي به سكينه معروف شد اگرچه نامش سكينه نبود.

عبدالله در آن هنگامي كه كشته شد، كودكي بيش نبود و همچنان كه در دامان پدرش نشسته بود تيري به سويش آمد و او را ذبح كرد.

احمد بن شبيب به سندش از حميد بن مسلم روايت كرده كه حسين عليه السلام آن طفل را خواند و او را روي زانوي خود نشانيد، و عقبة بن بشر تيري به جانب او پرتاب كرده او را در دامان پدرش كشت.

و محمد بن حسين اُشناني به سندش از مورع بن سيد بن قيس روايت كرده كه او از يكي از حاضرين در وقعه كربلا روايت كرده كه فرزند صغيري از حسين عليه السلام در كنارش قرار داشت، پس تيري بيامد و در گلوگاه آن كودك جايگير شد، حسين در آن حال خون گلوگاه او را مي گرفت و به سوي آسمان مي پاشيد و قطره اي از آن بازنمي گشت و مي گفت: بار خدايا اين كودك در نزد تو از بچه ناقه صالح كمتر نيست.!


پاورقي

[1] مؤلف در کتاب اغاني نقل کرده که مردي از عبدالله بن حسن پرسيد اسم سکينه چه بوده، عبدالله گفت: امينه مرد گفت: هشام کلبي گويد: اميمه عبدالله گفت: از هشام کلبي مادر خودش را بپرس و از من مادر مرا. مصحح.