بازگشت

در تعيين قاتل آن جناب است


بدان كه همه ي لشكر شقاوت اثر، قاتل آن جناب محسوب مي شوند، زيرا كه همه اسباب بودند براي قتل آن حضرت، به واسطه ي بستن آب و كشتن اصحاب و اقوام اطياب. چنان كه حدادي [1] را كه پيغمبر خدا در خواب آورده و با او عتاب نموده كه:

چرا فرزندم را كشتي؟ گفت كه: من حربه [اي] به كار نبردم، بلكه حداد بودم، ميخ چادر و نحو آن را اصلاح مي كردم. آن جناب فرمود كه مگر سياهي لشكر مخالف نبودي؟ پس ميلي از خوني كه در طشت و در نزد آن جناب بود به چشم حداد كشيد و آن مردود كور گرديد. [2] .

مجملا همه از قتله ي آن جناب باشند از اين جهت در اخبار تعبير به قتله به صيغه ي جمع شده. پس ابن زياد نيز از قتله ي آن جناب است، و يزيد قاتل او است. از اين جهت در اخبار ورود يافته كه قاتل آن حضرت يزيد بن معاويه لعين اهل آسمانها و زمينها است. و اما آن كه به مباشرت قاتل آن حضرت بود، پس در آن اختلاف است بعضي گفته اند كه: او خولي بن يزيد اصبحي است. و بعضي گفته اند كه او سنان بن انس نخعي است. [3] و بعضي گفته اند.كه آن شمر بن ذي الجوشن ضبابي كلابي است [4] - عليهم لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين. و قول اخير اصح و اقرب و اصوب است به جهت ورود بعضي از اخبار و اشتهار در ميان اصحاب اخيار، بلكه اين شهرت شهرتي است كه قريب به اجماع است اگر حقيقت اجماع نباشد، بلكه دور


نيست كه ضرورت مذهب شيعه در آن ادعاء شود بلكه مخالف اين قول در اين جزء از زمان مقطوع است، زيرا كه بالفعل قائلي به آن نيافتم. پس آنچه بر خلاف آن ورود يافته مأول است با اين كه سنان و يا انس و يا هر دو زخمهايي برآوردند كه موجب هلاكت بود.


پاورقي

[1] حدادي: آهنگري.

[2] بحارالانوار 321 - 319 :45، و نيز بنگريد به: مناقب ابن شهر آشوب 58:4 و 59.

[3] مثير الاحزان:75.

[4] الارشاد 112:2.