بازگشت

فصية عن عويصة


در كتاب خرايج به سند خود از حضرت امام محمدباقر - عليه السلام - روايت فرمود كه:

حضرت سيدالشهداء پيش از كشته شدن به اصحاب خود فرمود كه پيغمبر خدا به من فرمود كه اي پسرك من! زود است كه به زمين عراق رانده شوي. و آن زميني است كه پيغمبران و اصحاب پيغمبران با هم ملاقات در آن مكان نمودند، و آن زميني است كه آن را عمورا گويند، و تو در آنجا شهيد خواهي شد. و جماعتي با تو شهيد مي شوند از اصحاب تو كه نمي يابند درد مس حديد را و تلاوت فرمود: (يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم) [1] . مي باشد جنگ بر تو و بر ايشان سلامت! پس مژده باد شما را! پس قسم به خدا كه اگر ما را بكشند ما برمي گرديم به پيغمبر ما [2] .

راه اشكال اينكه بعد از اينكه الم حديد [3] از ايشان برداشته شود، پس چه فضيلتي ايشان را خواهد بود با اينكه افضل اعمال مشكل ترين آن اعمال است؟! و جواب آن از چند وجه است: اول اينكه: نفس توطين [4] نفس بر موت و رفع يد از زندگاني در طلب رضاي خدا، عملي است كه بالاتر از ضربت شمشيرها است. پس حسن اخلاص و صحت نيت مايه ي آن شد كه به اين درجات رسيدند. دوم اينكه: در علوم عقليه مقرر است كه تحصيل حاصل محال است. و همچنين توارد علتين مستقلتين بر معلول واحد محال است. و با قطع نظر و اغضاء [5] و اغماض از براهين بديهه ي عقل بر آن حاكم


است؛ پس چون در هر عضوي از اعضاء اصحاب سيدالشهداء و هر جزئي از اجزاء ايشان الم و هم و غم و حزن بر بي كسي آنجناب و عيال دل كباب و اولاد اطياب غلبه كرده بود به نحوي كه نفس را التفاتي بر الم مس حديد نشد زيرا كه بر يك عضو دو الم كه ناشي از دو معلول باشد وارد نمي آيد. سوم اينكه: ايشان در تيار بحار شوق وثوق لقاي حضرت آفريدگار چنان مستغرق بودند كه نفس توجه به مس الم حديد نمي نمود، تا اينكه ادراك آن الم نمايد، چنانكه حضرت اميرالمؤمنين در حالت نماز چنان مستغرق شهود حضرت معبود بود كه تير را از پايش كشيدند به نحوي كه آن جناب ملتفت نشد و قبل از نماز طاقت نمي آورد كه آن تير را بكشند. چهارم اينكه: رسيدن ايشان به آن مقام كه جسم و جان را به قربان فرمان امام زمان نمايند، مشقتهاي بسيار در تحصيل آن ملكه نمودند كه اعظم از مس الم حديد بود. پس نفس را تا به اين مرتبه رسانيدن الم آن بيشتر از الم حديد بود. اگر چه بعضي هم بودند كه به نظر و توجه امام و جذبات آن بزرگوار داراي اين مرتبه شدند مانند: حر بن يزيد رياحي چنانكه مقامت شفاعت از توجه شفعاء رنگ زنگ آينه ي نفس عاصيان در روز قيامت زدوده خواهد شد و مي توان گفت كه اختيار كردن حر نصرت امام را از اعظم رياضتها و مشقتها بوده است. و چون كلام، منجر به اين مقام شد پس باكي نيست كه شمه اي از احوال حر مذكور گردد.

بدانكه شهيد ثاني، شيخ علي بن احمد ملقب به زين الدين، صاحب شرح لمعه و مسالك، در بعضي از تأليفات خود در حر توقف فرموده و راه خيالش اينكه حر بالضرورة او التواتر سر راه بر امام زمان گرفته و بر او خروج نموده و نگذاشت كه مراجعت نمايد. سيما اينكه امام فرمود: دست از ما بدار. در جواب گفت: قسم به خدا كه تو را نمي گذارم و از تو دست برنمي دارم تا تو را در كوفه به نزد ابن زياد ببرم! آن جناب فرمود: قسم به خدا كه من ترا متابعت نمي نمايم! سه دفعه همين سؤال و جواب ميان آن جناب و حر مكرر شد. آن جناب فرمود: اي حر! مادرت به عزايت بنشيند! چه از ما مي خواهي؟! او در جواب گفت كه اگر غير تو در ميان عرب ذكر مادر من


مي نمود من هم ذكر مادر او مي كردم اما چه گويم در حق مادر تو كه دختر پيغمبر ماست [6] .

مجملا، پس حر مرتد شد و ارتدادش فطري است، زيرا كه انعقاد نطفه اش بر اسلام شده بود. و مرتد فطري توبه اش در دنيا اجماعا مقبول نيست. يعني احكام كفر را بايد بر او جاري ساخت. اگر چه احتمال عفو اخروي و قبول توبه در آخرت مي باشد. و اخبار داله بر اينكه آن جناب توبه ي او را قبول فرمود اخبار آحادند. لهذا در حر توقف نمود. مؤلف گويد كه اخبار قبول توبه ي حر تواتر معنوي دارد بعد از اينكه امام توبه ي او را قبول فرمود. مانند شفاعت قيامت محو سيئه خواهد شد.


پاورقي

[1] انبياء 69:21.

[2] الخرايج و الجرايح 848:2.

[3] حديد: آهن.

[4] توطين: دل نهادن بر چيزي، وطن کردن.

[5] اغضاء: چشم پوشي.

[6] الارشاد 81 - 78 : 2.