بازگشت

ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء در كتاب «ارميا»، كه يكي از پيغمبران است


در فصل چهارم به نحوي ذكر فرمود كه از نفس مضامين اين كلام معلوم مي شود كه كلام خداي تعالي است و شنوندگان را از شنيدن آن حرقت قلوب فوق طوق است و ترجمه ي آن كلام به زبان فارسي اين است كه:

چه شد و چه حادثه روي داد كه رنگ بهترين طلاها تار شد و سنگهاي بناي عرش الهي پراكنده شدند و فرزندان بيت المعمور را كه به اولين طلا زينت داده شده بودند و از جميع مخلوقات نجيب تر بودند چه سفال كوزه گران پنداشته شدند و در وقتي كه حيوانات پستان هاي خود را برهنه كرده بچه هاي خود را شير مي دادند، بچه هاي عزيز من در ميان امت بي رحم دل سخت چون چوب خشك شده در بيابان گرفتار مانده و از تشنگي، زبان طفل شيرخواره به كامش چسبيده، در چاشتگاهي كه همه ي كودكان نان مي طلبند، چون بزرگان آن كودكان را كشته بودند كسي نبود كه نان به ايشان دهد؟ آناني كه در سفره ي عزت تنعم مي كردند، در سر راه ها هلاك شدند. آنهائي كه در بهترين بسترها پرورش يافته بودند، فضلات اسبان را در بغل گرفته مي غلطيدند. پس واي بر غريبي ايشان! برطرف شدند عزيزان من، به نحوي كه برطرف شدن ايشان از برطرف شدن قوم سدوم عظيم تر شد، زيرا كه آنها هر چند برطرف شدند، اما كسي دست به ايشان نگذاشت، اما اينها با وجود آنكه از راه پاكي و عصمت مقدس بودند و از برف سفيدتر و از شير بي غش تر و از ياقوت درخشان تر، رويهاي ايشان از شدت مصيبتهاي دوران متغير گشته بود كه در كوچه ها شناخته نشدند زيرا كه پوست


ايشان به استخوانها چسبيده بود.