بازگشت

مذهب ابومخنف


در مورد مذهب ابومخنف اندكي اختلاف است. از دو راه مي توان به مذهب اين گونه كسان راه يافت:

الف - مطالعه آثار و تأليفات آنان كه معمولا در لابلاي آن تصريح و يا اشاراتي به مذهب مؤلف شده است.

ب - بررسي و ديدگاه و اظهارنظرهاي دانشمندان علم رجال و بويژه پيشينيان، كه معمولا درباره مذهب افراد نيز سخن گفته اند.

راه اول درباره مذهب ابومخنف تقريبا مسدود است؛ چرا كه جز بندهايي از مطالب پراكنده، آثار و تأليفات وي در شكل اصلي آن در دست نيست.

اما راه دوم، ابوالعباس نجاشي از بزرگترين متخصصان دانش رجال شيعه، درباره ي او نوشته است: «ابومخنف لوط بن يحيي بن سعيد بن مخنف بن سالم ازدي غامدي، استاد و چهره ي بزرگ اصحاب اخبار در كوفه بود و آنچه را نقل مي كرد مورد اعتماد و پذيرش بود. او از جعفر بن محمد عليه السلام روايت نقل مي كند. برخي گويند از ابوجعفر (امام باقر عليه السلام) نيز روايت نقل مي كند كه صحيح نيست». [1] .

شيخ طوسي نيز در فهرست مي گويد، «لوط بن يحيي مكني به ابومخنف، كشي گمان كرده وي از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام و از اصحاب حسن و حسين عليهماالسلام است، ولي صحيح اين است كه پدر وي از اصحاب علي عليه السلام بوده و خود او آن حضرت را ملاقات (و درك) نكرده است». [2] .

همچنين ابن شهر آشوب در معالم العلما از وي ياد كرده است. [3] علامه حلي نيز او را در قسم اول رجال خود، كه ويژه ي ثقات است آورده و گفته: «لوط بن يحيي بن سعيد بن مخنف بن اسلم ازدي غامدي، ابومخنف كه درود خداوند بر او باد، استاد و چهره بزرگ اصحاب اخبار در كوفه بود و بدانچه روايت مي كرد اعتماد مي شد. او از جعفر بن محمد عليه السلام روايت مي كرد...؛ اما پدرش يحيي از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام بود». [4] .

ابن داود نيز وي را در قسم اول رجال خود، كه ويژه ثقات است، آورده است. [5] تفرشي [6] و اردبيلي [7] و علامه بحرالعلوم [8] نيز از وي ياد كرده اند. مامقاني وي را شيعه دانسته و از تشيع او سخت دفاع كرده است. [9] رجاليان متأخر نيز عموما وي را توثيق كرده اند. علامه شيخ آقا بزرگ تهراني در ذريعه و حاج شيخ عباس قمي در الكني و الالقاب و علامه سيد عبدالحسين شرف الدين در مؤلفو الشيعه في صدر الاسلام و آيةالله سيد حسن صدر در تأسيس الشيعه و آيت الله خويي در معجم رجال الحديث به شيعه بودن وي تصريح كرده اند. [10] .


پاورقي

[1] رجال نجاشي، ص 320.

[2] فهرست شيخ طوسي، ص 129.

[3] معالم العلما، ابن شهر آشوب، تصحيح عباس اقبال، مطبعه فردين، تهران، ص 83.

[4] رجال علامه، ص 136.

[5] رجال ابن‏داود، تصحيح محمدصادق بحرالعلوم، منشورات شريف رضي، قم، ص 77.

[6] نقد الرجال، تفرشي، انتشارات الرسول المصطفي، ص 278 - 277.

[7] جامع الرواة، اردبيلي، دار الاضوا، بيروت، ج 2، ص 33.

[8] رجال بحرالعلوم، سيد محمدمهدي بحرالعلوم، منشورات مکتب الصادق، تهران، ج 1، ص 286.

[9] تنقيح المقال، مامقاني، نجف، ج 2، ص 44 - 43.

[10] الذريعه، ج 1، ص 312؛ الکني و الالقاب، حاج شيخ عباس قمي، انتشارات بيدار، قم، ج 1، ص 148؛ مؤلفو الشيعه في صدر الاسلام، علامه شرف‏الدين، مکتبة النجاح، تهران، ص 40؛ تأسيس الشيعه، سيد حسن صدر، منشورات اعلمي، تهران، ص 235؛ معجم رجال الحديث، آيت‏الله خوئي، منشورات مدينة العلم، قم، ج 14، ص 138.