بازگشت

كشته شدن ابن زياد


ابراهيم شخصا ابن زياد را از نظر دور نمي داشت و صف ها را


مي شكافت تا خود را به او برساند. ابن زياد غرق در سلاح، با نيزه اش به هر طرف حمله مي كرد. ناگهان ابراهيم، خود را در مقابل ابن زياد ديد و چون عقابي شكاري به او حمله برد و شمشير خود را آن چنان محكم بر كمر او فرود آورد كه تاريخ مي نويسد: ابن زياد جلوي دست و پاي اسبش درغلتيد و همانند گاوي كه سرش را بريده باشند، صدا مي كرد. [1] بدن او به دو نيم پرتاب شد و ابراهيم فرياد زد «ابن زياد را كشتم.» [2] عجيب آن كه اين واقعه در روز عاشوراي سال 67 ه.ق. واقع شد و او در آن هنگام سي و نه ساله بود. [3] .

جنگ سرنوشت ساز لشكر كوفه به فرمان دهي بي بديل ابراهيم و ايمان و شجاعت عراقيان، با پيروزي بر سپاه شام به پايان رسيد و علاوه بر ابن زياد، جاني شماره يك حادثه ي كربلا، تعداد ديگري از سران لشكر شام و فرماندهان حكومت اموي به هلاكت رسيدند؛ همچون:

- حصين بن نمير سكوني؛

- شرحبيل بن ذي الكلاع حميري؛

- ابن حوشب؛

- غالب باهلي؛

- ابن اشرس.

لشكر پيروز عراق دشمن را تعقيب نمود، تا آن جا كه حتي جمع بسياري از آنان در رودخانه غرق شدند. در تاريخ منير، آمده است كه اكثر قريب به


اتفاق لشكر هشتاد هزار نفري شام، يا كشته شدند يا غرق گشتند. [4] .

علامه ابن نما گويد: افتخار اين فتح بزرگ نصيب ابراهيم بن مالك اشتر گرديد و اين پيروزي بزرگ در طول اعصار به نام پرافتخار او ثبت شد [5] .

ابراهيم دستور داد سر ابن زياد را از بدنش جدا كردند و جسدش را به آتش كشيدند. [6] سپس گفت: «خدا را شكر مي كنم كه ابن زياد به دست من كشته شد.»

خبر شكست ارتش شام و كشته شدن ابن زياد بر عبدالملك مروان سخت گران آمد و اين بار شام عزادار شد. [7] .

ابراهيم سپس به موصل بازگشت و از طرف مختار به عنوان استاندار مناطق شمال عراق منصوب شد و كارگزاران خود را در شهرهاي جزيره به كار گمارد. [8] همسر ابن زياد را نيز با خرجي راه به بصره، نزد پدرش فرستاد. [9] .


پاورقي

[1] انساب الاشراف، ج 6، ص 427 - 426؛ تاريخ طبري، ج 6، ص 90؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 383؛ اخبار الطوال، ص 295.

[2] همان.

[3] همان.

[4] انساب الاشراف، ج 6، ص 426؛ تاريخ طبري، ج 6، ص 90؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 264؛ اخبار الطوال، ص 295.

[5] بحارالأنوار، ج 45، ص 382.

[6] انساب الاشراف، ج 6، ص 426.

[7] بحارالأنوار، ج 45، ص 384.

[8] اخبار الطوال، ص 296؛ انساب الاشراف، ج 56، ص 427.

[9] اخبار الطوال، ص 296.