بازگشت

استمهال از دشمن براي به تعويق انداختن جنگ براي مدت يك شب جهت عبادت


چنانكه امام حسين (ع) فرمود: «... زيرا خدا مي داند كه من نماز خواندن براي او وتلاوت قرآنش را دوست مي دارم »

كه اين عمل متضمّن آثار زير بود:

الف ) ميزان عشق امام و يارانش به مناجات با معشوق و تفهيم اين حقيقت كه لشكريان دشمن در زير لواي دينداري براي كشتن كساني قيام كرده اند كه استمهال براي عبادت كرده اند!

ب ) آخرين فرصت براي پالايش ياران ؛

ج ) آخرين فرصت براي پيوستن عقب مانده ها.

چنانكه طبق نقل بعضي از ارباب مقاتل ، در آن شب 32 تن از لشكر عمر سعد به لشكر امام حسين پيوستند و به فيض شهادت رسيدند.

آن امامي كه حبيب را گزينش مي كند و با پيامي از كوفه به كربلا مي كشاند، آن هدايتگر دلسوزي كه زهير بن قين را كه همچون صيدي كه از ترس دام به صياد نزديك نمي شد، بالاخره اسير دام عشق خويش مي كند، هم او در تمام طول مسير خود تا كربلا ضمن تلاش براي هدايت و جذب فريب خوردگان دشمن ، فرمانده شجاع دشمن (حر) رانيز براي جذب كردن زير نظر داشت ، كم كم جلوه هايي از نور در درون او تابانيد، و تازيانه هاي موعظه را به طور مكرر و در منازل مختلف بر سر همه ، خصوصاً او فرود آورد، تا اين كه توانست از درون حر را جذب كند، كه يكي از نشانه هاي آن ، اقتداي او به امام (ع) درنماز بود!

اما او تا شب عاشورا، از دشمن كناره نگرفت ، بنابراين گويي اين حر بود كه براي پالايش كامل درون خود به استمهال نياز داشت ! يا به ديگر تعبير استعمال امام (ع)، براي پيوستن جامانده هاي مستعد خصوصاً حر بود.

تا اين كه فرياد «اما من مغيث يغيثنا لوجه الله و اما من ذاب يذب ُّ عن حرم رسول الله» از زبان امام (ع) در صبح عاشورا همه اندام او را به لرزه درآورد و در نتيجه منقلب شد و با شتاب خود را به امام (ع) رساند و در ركاب آن حضرت جنگيد و به شهادت رسيد.