بازگشت

خطبه امام در روز عاشورا


امام (ع) پس از موعظه فرمود: «اگر مواعظ مرا نپذيرفتيد و از راه انصاف در نيامديد، همگي دست به دست يك ديگر دهيد و هر تصميمي و انديشه باطلي كه داريد،در مورد من عمل كنيد» پيداست كه كاركنان و عمال صحنه ، منحصر به عمر سعد و يا ابن زياد نبودند، بلكه گروهي به رهبري يزيد مرتكب اين گناه شدند كه مي توان آنها را «حزب الظالمين » ناميد و «عقيله كبري » در خطبه شام از آنان به «حزب الشيطان الطلقا» تعبير مي كند.

سپس فرمود: «مرا بشناسيد، سپس به خود مراجعه كنيد، بنگريد كه رواست مرا به قتل برسانيد و حرمت مرا از بين ببريد؟ مگر من فرزند پيامبر (ص) شما نيستم ؟ و پدرم نخستين ايمان آورنده به خدا و رسول او نبود؟... آيا نشنيده ايد كه رسول الله در باره من و برادرم فرمود: «اينان دو سيد جوانان بهشتند؟»... واي بر شما! مگر من كسي از شما را كشته ام و يا مالي را برده ام ؟».

«... اين ناپاك و ناپاك زاده ، مرا بين دو كار مخير كرده ، يا شمشير را برگزينم و كشته شوم و يا تن زير بار ذلت بدهم ، اما هيهات منّا الذلّة .. من با اين جمعيت اندك و اهل بيت خود با شما جنگ خواهم كرد».

امام (ع) اتمام حجت كرد و مردم را پند و اندرز داد. اما دل تيره و سخت آنها كه چون سنگ خارا بود، از نصايح او بهره مند نشد و باران رحمت او در آن شوره زار، جز خار و خاشاك محصولي نداد.

عمر سعد در بامداد عاشورا تيري به طرف ياران اردوگاه حسين (ع) پرتاب كرد وگفت : «گواه باشيد كه نخستين تير را من رها كردم ». آن گاه سپاهيان از او پيروي كردند.

در اين هنگام امام (ع) به ياران خويش فرمود: «قوموا رحمكم الله الي الموت الذي لابدمنه ، فان هذه السهام رسل القوة اليكم »؛ رحمت خداي بر شما باد! قيام كنيد به سوي مرگي كه چاره و فراري از آن نيست ، اين تيرها پيام آوران لشكر براي شما هستند».