بازگشت

اهداف قيام عاشورا


1 - اطاعت فرمان خدا و اداي تكليف : نهضت امام (ع) يك قيام الهي و فرمان پذيري واقعي بود.

2 - خروج براي اصلاح در امت پيامبر (ص) و بيداري توده ها: آن حضرت درسخناني مي فرمايند: «اگر كسي ببيند سلطاني با زور بر مردم حاكم شده ، در سايه قدرت خود پيمان خدا را شكسته ، با دستورات پيامبر (ص) مخالفت كرده ، رفتارش همراه تعدي و ظلم است ، اگر كسي ديد و كاري نكرد، حق خداست كه او را نيز با ستم كار وارد جهنم كند.»بعد مي فرمايند: «كساني كه من با آنها مواجهم (بني اميه )، ملازم اطاعت شيطان شدند،عهد خدا اين بود كه شيطان را نپرستيد؛ عهد خدا را بر عكس كردند. فساد را در جامعه ظاهر كردند، حدود الهي را تعطيل كردند، بيت المال را به خود و دارودسته خود اختصاص دادند، حرام خدا را حلال كردند، من سزاوارترين كسي هستم كه بايد اينها را تغيير بدهد،پس حركت من براي اصلاح اين موارد است . من به اين كه دين خدا را ياري كنم و شريعت خدا را عزيز گردانم ، اولي هستم ».

امام حسين (ع) با موقعيت حساس و بي نظير خود اجتماع آن روز را متوجه اسلام حقيقي فرمود، تا همه بدانند اسلام غير اين وضع ، بلكه مقابل آن است ، تا مردم گول ستمگران بي دين را كه به نام اسلام ، اسلام را مي كوبند نخورند و بدانند اسلام حقيقي تسليم پروردگار بودن و منحصراً مطيع خدا و نمايندگان به حق او بودن است .

3 - اصلاح مفاسد: هدف مهمي كه امام (ع) در صحبت هاي خويش بدان اشاره فرموده اند.

4 - امر به معروف و نهي از منكر: شرايط حاكم بر جامعه در زمان سيد الشهدا كه احكام قطعي اسلام ترك مي شد، حدود الهي تعطيل شده بود، كانديداي خلافت معروف به شرب خمر بود، ريختن خون مسلمانان به راحتي انجام مي شد، نوعي از امر به معروف را مي طلبيد كه مصداق آن جهاد است . در جايي كه نه تنها احتمال ، بلكه اطمينان و گاهي يقين به ضر نيز هست ، آن گاه كه سيد الشهدا مي فرمايند: «من براي امر به معروف و نهي از منكر خروج كردم ». فقط امر به معروف و نهي از منكر اصطلاحي نيست ، بلكه به معناي عام تري است كه حتي با علم به خطر، آن هم بالاترين خطر سازگار است .

5 - نداشتن تأمين جاني : حتي اگر امام حسين (ع) با يزيد بيعت مي كرد، باز هم او را مي كشتند. معاويه با اين كه رعايت ظواهر را مي كرد، در حضور امام حسن مجتبي (ع) خطيب را مي فرستاد تا علي (ع) را سب ّ بكند. در مورد سيد الشهدا وضع زمان بدتر بود،اگر بيعت مي كرد، بايد هم پياله يزيد بشود، آن وقت مگر يزيد دست بر مي داشت . يزيد كه محافظه كارتر از معاويه نبود، بلكه در بروز خيانت و شقاوت گستاخ تر بود.

6 - عدم بيعت با يزيد.