بازگشت

تلون مزاج و رنگ به رنگ گشتن بي وقفه كوفيان


بي وفا مردماني كه يك بار در جواب احتجاج امام با ايشان مي گويند: همه آنچه را كه تو گفتي ، ما نيز مي دانيم ، ولي با اين وجود دست از تو برنداريم تا آن كه با لب تشنه طعم مرگ را به تو بچشانيم ، و بار ديگر هنگامي كه امام بر اثر جنگ و جراحات خسته و سست شد و ايستاد، هر يك از ايشان كه روي به جانب حضرت مي آورد، منصرف مي شد تا مبادا خدا را در حالتي كه خون امام بر گردنش است ، ملاقات كند. جامه كهنه اي را كه امام در زير لباس خود قرار مي دهد، پس از شهادتش از تنش در مي آورند، با وجود آن كه در چند نوبت پشت سر امام ايستادند و به او اقتدا مي كردند، زيرا امام مسلمانان است و براي اقامه نماز جماعت از فرستاده حاكم قانوني سزاوارتر است . همانان كه انگشت امام را همراه انگشتري ايشان قطع مي كنند، بار ديگري براي اقوام خويش و نزديكان امام امان نامه مي آورند.

زماني داوطلب مي شوند تا بر بدن مطهر امام اسب بتازند، ولي بار ديگري در مقابل احتجاج حضرت ابوالفضل جهت طلب مقداري آب براي اطفال خرد سال مي گريند و بعضي حتي از اسب پياده مي شوند و خاك بر سر مي ريزند.

چگونه مي توان باور نمود اين مردم نسل بي واسطه يا حداكثر نسل دوم ، همان مردمي هستند كه آب را از كام تشنه خود مي گرفتند و به دوست خود مي دادند و او نيز چنين مي كرد تا آن گاه كه همگي از تشنگي شهيد مي شدند؟ از مردمي كه پيشينيان آنان حتي به ملخ هم پناه مي دادند يا اگر كبوتري بر بالاي چادر ايشان آشيانه مي كرد و تخم مي گذاشت ، چادر را جمع نمي كردند و يكي از سپاهيان را نگه مي داشتند تا در آن جا توقف كند و پس از آن كه كبوتر بچه هاي خود را پرواز داد، آن چادر را بر چيند.

اين واقعيتي است كه همه به آن معترف بوده اند؛ چنان كه وقتي كوفيان در خانه «سليمان بن صرد خزاعي » گرد هم آمدند، ايشان رو كرد به آنان و گفت : «مردم اگر مرد كار نيستيد و بر جان خود مي ترسيد، بيهوده اين مرد را مفريبيد.» و يا معاويه به يزيد سفارش مي كند: اگر عراقيان هر روز عزل عاملي را از تو بخواهند بپذير، زيرا برداشتن يك حاكم آسان تر از روبرو شدن با صد هزار شمشير است و اين درسي بزرگ و عبرتي سنگين ازده ها پيام و عبرت هاي تلخ و شيرين عاشورا است . تا تمامي انسان ها خصوصاً انسان هاي كم ظرفيت و رنگ پذير با چنگ زدن به اعتقادي راستين كه از شريعت پاك محمدي (ص) بر گرفته شده ، در تندباد حوادث از جاي نلغزند و به هر سوي كشيده نشوند.

در پايان ، ذكر اين نكته لازم است كه پيام ها و عبرت هاي عاشورا منحصر به همين بيست پيام نيست . و اين روز بزرگ كه به حق سرمشق همه روزهاي تاريخ لقب گرفته ، هنوز در جاي جاي خود عبرت هايي براي هميشه بشريت به يادگار گذارده كه ذكرچند مورد از آن ها تنها به فهم ناقص نويسنده بر مي گردد.

بر كسي پوشيده نيست كه هر كدام از اين پيام ها نيز خود حاوي دهها و صدها نكته ظريف و بررسي كردني است كه از آن ها مي توان كتاب ها نوشت و پندها آموخت و اصل مطلب هم در همين پندآموزي و عبرت گيري نهفته است تا انسان با آگاهي از آن ، ضمن شناخت واقعيت ، ره رفته را نپيمايد و تجربه هاي تلخ و شيرين گذشته را چراغ راه خويش قرار دهد.

اگر در 1362 سال پيش بي وفا مردمي برانگيزنده حق را اجابت نكردند، ما هوشيار باشيم كه به فرموده قرآن : «و هر كه برانگيزنده حق را اجابت نكند، در زمين مفر و پناهي از قهر خدا نتواند يافت و جز او هيچ يار و ياوري نخواهد داشت و چنين كساني بدانند كه درضلالت و گمراهي هستند.»

هر چند كه مع الاسف ، صحنه اي كه در سال 61 هجري اتفاق افتاد قرآن در نيم قرن پيش از آن ، خبر آن را داده بود كه : «اگر محمد بميرد و يا كشته شود شما به گذشته خود بر مي گرديد، اگر چنين كنيد به خدا زياني نمي رسد.» و برگشت مردم آن سامان به روشي از زندگي كه جز خشم و شهوت نبود، بسيار تلخ و جان گداز است ، اما به هر حال اين واقعيت ماجرا و حقيقت تاريخ است .