بازگشت

جنگ به زشت ترين و ناجوان مردانه ترين شيوه ممكن


از عبرت هاي عاشورا، عملكرد وقيحانه و زشت لشكر كوفه در جنگ با امام حسين (ع) است . اين قوم صرف نظر از اين كه اصولاً براي ماهنوز در ابعاد شخصيتي و اعتقادي خود كه اين گونه گستاخانه به دريدن حرمت خاندان نبوت پرداختند،ناشناخته اند و از نظر شيوه جنگي و استراتژي به كار برده شده ، در آن نيز به طور هولناكي دست همه خون آشامان و جنايتكاران تاريخ را از پشت بسته و گره زده اند.

اين قوم اصل جوان مردي را با بستن آب به روي سپاه امام و دريغ آن حتي از اطفال لب تشنه ، زير پا گذاردند و در مقابل خواهش حضرت ابوالفضل العباس كه فرمودند،قدري از اين آب كه مهريه مام عزيزش زهرا(س) است ، بدهيد تا كودكان خردسال او درميان آفتاب سوزان هلاك نشوند، جواب دادند: در صورتي اين كار را مي كنيم كه برادرت حسين (ع) با يزيد بيعت كند و گرنه تمام جهان را آب فرا گيرد و در تصرف ما باشد آب به شما نخواهيم داد.» يا در مقابل فرمايش امام كه فرمودند: «اي مردم ، شما پيروان و خانواده ام را كشتيد و فقط اين طفل شيرخوار باقي مانده است كه از جهت تشنگي له له مي زند، پس جرعه اي از آب به او بنوشانيد.» تير سه شعبه اي را حواله گلوي ايشان مي نمايند. اين سپاه بددل در مقابل هر كدام از اصحاب امام كه قدم به ميدان مي گذاشت ،به طور دسته جمعي يورش مي بردند و با ناجوان مردي و به دور از چهارچوب اخلاق رزم مردانه به پيكار با آنان مي رفتند، تا جايي كه هنگام آوردن آب ، شش بار بر علم دار كربلا يورش بردند؛ و گفته شده كه چهار هزار تيرانداز نگهبان شريعه ، آن چنان بدن قمربني هاشم (ع) را آماج تير قرار دادند كه زره بر تن ايشان هم چون پوست خارپشت مي نمود.