بازگشت

زشتي پيمان شكني و نماندن بر سر عهد و ميثاق


در عاشورا هم چنان كه عبرت هاي شيريني از وفاداري و غيرت ، به چشم مي خورد،مع الاسف عهدشكني و بي وفايي نيز نمايان است . شكي نيست كه در ميان آن سپاه چند هزار نفري كوفه ، فراوان بوده اند افرادي كه مشتاقانه به امام نامه نوشته و خواهان آمدن ايشان به كوفه شدند ولي بعد عهد و ميثاق خويش را فراموش كردند و با بي شرمي هر چه تمام تر بر روي حضرت شمشير كشيده اند. به تعبير قرآن كريم :

(نَكَثُوا اَيْمانَهُم ْ مِن ْ بَعْدِ عَهْدِهِم )؛

سوگندهاي خود را پس از عهد خويش شكستند.

همين مردم آن چنان شور و اشتياقي ، درباره حضور امام در بين خويش نشان دادند كه مسلم به پسر عموي خويش نوشت : «مردم اين شهر يك صدا و يك دل پيرو تو و گوش به فرمان تو هستند. بايد هر چه زودتر بدين سو حركت كني .» و حال در هنگامه عاشورا آن گونه ناجوان مردانه بر وي تيغ كشيدند.

امام بر اين بي وفا مردمان فرياد مي زند كه : «اي گروهي كه در اين جا براي كشتن من گرد آمديد، مرگ و هلاكت بر شما باد، شما حيران و سرگشته به ما پناهنده شديد و ما را به دادرسي خود فرا خوانديد، ما به سوي شما آمده و فريادتان را اجابت كرديم ، اكنون شمشيري را كه ما به دستتان داديم به رويمان مي كشيد؟...»